خلاصه داستان قسمت ۱۸۰ سریال ترکی شربت زغال اخته + عکس
در این مطلب از سایت جدولیاب شما شاهد قسمت ۱۸۰ سریال ترکی شربت زغال اخته می باشید. همراه ما باشید. سریال ترکی «شربت زغال آخته» (Kızılcık Şerbeti) محصول سال ۲۰۲۲ کشور ترکیه می باشد که به سفارش شبکه «شو تی وی» ساخته شده است. کارگردان این سریال را «هاکان کیرواوانچ» و نویسندگی اش را «ملیس جیولک» برعهده دارند. این سریال روزهای زوج ساعت ۲۳:۰۰ از شبکه جم سریز پخش می شود و یک ساعت بعد از شبکه جم سریز پلاس پخش می شود.
قسمت ۱۸۰ سریال ترکی شربت زغال اخته
گورکم که میدونه پنبه میره به فاتح میگه که کادوشو داد به مانیکوریستش آخرشب سریع میره پیش فاتح و بهش میگه که مانیکوریستم اصلا ازم پول نمیگیره اون دستبندم خیلی قشنگ بود ولی سلیقه من نبود منم دادم به اون که بفروشه بزنه به زخم زندگیش گفتم اول بیام بگم بهت چون میدونستم مامانت میاد پیشت و بزرگش میکنه فاتح اول جا میخنده که چرا دستبند هدیه رو داده ولی بعد درکش میکنه و میگه باشه. گیرای درباره دوعا به روزگار میگه که ازش خیلی خوشش اومده سپس او وقتی مشخصات و اسمشو میگه بهش روزگار جا میخوره و بهش میگه این همون دختریه که سولماز میخواست باهات آشناش کنه نوه سولماز دیگه! گیرای جا میخوره و نقشه میکشن که روبرو بشن باهم. فردای آن روز پنبه وقتی فاتح میخواد بره سرکار بهش میگه ماجرارو از اونجایی که گورکم ماجرارو یجور دیگه واسش تعریف کرده فاتح میگه میدونم مامان پنبه جا میخوره که فاتح میگه الکی شلوغش کردی و آروم میکنه مادرشو. روزگار طبق نقشه اش به سولماز زنگ میزنه و میگه طبق خواسته ات امشب میارمش خونه تون ولی خود گیرای نمیدونه مثلا سرزده میایم سولماز هم میگه باشه دوعا خونه ست اما دوعا که شنیده حرفارو با کلافگی میره سر قرار با پدرش برای صرف صبحانه.
بعد از کافه به دفتر شعله میره و اونجا به شعله میگه که مامانی داره سعی میکنه منو سنتی با یکی آشنا کنه شعله میگه این که کاری نداره دست امیدو بگیر ببر خونه سرزده بازار فکر کنه تو دوست پسر داری، شعله قبول میکنه و میره. امید برای ضبط برنامه ای رفته و اونجا آهنگی میمونه مجری برنامه ازش میپرسه سوز دلت زیاده به عشقت نرسیدی؟ او میگه رسیدم ولی از دستش دادم مجری میپرسه پشیمونی؟ امید میگه پشیمون نه ولی دلم شکسته. شعله تو خیابون متوجه میشه زلفی تو یه تاکسی داره تعقیبش میکنه او عصبی میشه و از قصد میره شرکت پیش فاتح و بهش میگه به مامانت بگو دست از سرم برداره! و بعد از کمی جر و بحث میره. عامر با عبدالله خان حرف میزنه و میگه که میدونم قضیه رو شعله با آب و تاب تعریف کرد. عبدالله خان میگه که مصطفی به شعله تهمت بده بوده و شعله تقصیری نداشته بلکه پنبه خانم دفترشو بهم ریخته بود! عامل میگه با معشوقه بودن کنار اومده؟ عبدالله خان میگه نه به موقعش جدا میشم گذاشتم کمی بگذره وقتش برسه….