خلاصه داستان قسمت ۱۸۱ سریال ترکی شربت زغال اخته + عکس

در این مطلب از سایت جدولیاب شما شاهد قسمت ۱۸۱ سریال ترکی شربت زغال اخته می باشید. همراه ما باشید. سریال ترکی «شربت زغال آخته» (Kızılcık Şerbeti) محصول سال ۲۰۲۲ کشور ترکیه می باشد که به سفارش شبکه «شو تی وی» ساخته شده است. کارگردان این سریال را «هاکان کیرواوانچ» و نویسندگی اش را «ملیس جیولک» برعهده دارند. این سریال روزهای زوج ساعت ۲۳:۰۰ از شبکه جم سریز پخش می شود و یک ساعت بعد از شبکه جم سریز پلاس پخش می شود.

قسمت ۱۸۱ سریال ترکی شربت زغال اخته
قسمت ۱۸۱ سریال ترکی شربت زغال اخته

قسمت ۱۸۱ سریال ترکی شربت زغال اخته

شعله وقتی عبدالله خان میره خونه پیشش میگه که پنبه زلفیو فرستاده تا منو تعقیب کنه منم رفتم شرکت گذاشتم کف دست فاتح، عبدالله جا خورده و میگه چرا به خودم نگفتی!؟ شعله میگه ولش کن حلش کردم سپس قرار میزارن تو خونه وقت بگذرونن و شبم برن بیرون شام بخورن. گیرای دستش با چای میسوزه و سریع می‌خواد کرم بزنه که همان کرمیو میزنه که نیلای داده بود بهش. نورسما پیش روزگار میره و بهش میگه که رابطه مون مثل قبل عادی نیست و ازش می‌خواد مثل همیشه باشن. گیرای میبینه که دستش دیگه نمیسوزه و هیچ ردی ازش نیست واسه همین سریع به دکتر آزمایشگاهش میگه تا اون کرمو آزمایش کنن. فاتح کیف از برندی که گورکم میخواستو پیدا کرده و بهش میده گورکم حسابی خوشحال میشه و ازش تشکر میکنه. دوعا و امید باهم تیپ خیابانی زدن و باهم میرن به خانه سولماز که همه با دیدن ظاهرشان شوکه میشن از طرفی دعوت وقتی گیرای را میبینه جا میخوره و روزگار میگه تیپتو تغییر دادی؟ او میگه نه یه مهمونی بودیم تم داشت با دوستم اونجا بودیم. امید با دیدن روزگار از اونجا میره و دعوت از اون وضعیت خجالت میکشه و نمیدونه باید چی بگه و چجوری جمعش کنه! گیرای اونارو برای مراسم فرداشب دعوت میکنه.

گیرای به نیلای زنگ میزنه و اونو برای مراسم ماراتون خیریه فردا دعوت میکنه او از خداخواسته قبول میکنه و به مصطفی هم میگه او اول مخالفت میکنه ولی بعد وقتی میبینه نیلای خیلی علاقه داره قبول میکنه. فردای آن روز وقتی نیلای کیف گورکم را میبینه سریع میره تو سایت چک میکنه که با دیدن قیمتش شوکه میشه و به پنبه میگه. فردای آن روز پنبه با فاتح درباره کیفی که خریده بحث میکنه که گورکم میشنوه و میگه باشه کیف مال خودتون و میده به پنبه و میره. گورکم تو اتاق با فاتح دعوا میکنه سر ماجرایی که پیش اومده و فاتح آرومش میکنه. نورسما به کانال رفته و اونجا به روزگار میگه که دوباره مامانم می‌خواد منو شوهر بده و اعصابمو ریخته بهم روزگار جا میخوره و میگه من با پنبه خانم حرف میزنم. تو مراسم ماراتون همه جمع شدن و شروع میکنن به دویدن وسط راه نیلای می ایسته و میگه من دیگه نمیتونم و یه راه دیگه میبینه و میگه حتما میانبره بیاین از اینجا بریم نیلای و مصطفی با مته خان و چیمن و دوعا از اون راه میرن….

بیشتر بخوانید:

خلاصه داستان قسمت اول تا آخر سریال ترکی شربت زغال اخته

۰ ۰ آرا
امتیازدهی به مقاله

ایمیل برای اطلاع رسانی
بهم خبر بده
guest

0 نظرات
Inline Feedbacks
نمایش تمام کامنتها
دکمه بازگشت به بالا