خلاصه داستان قسمت ۱۸۵ سریال ترکی شربت زغال اخته + عکس
در این مطلب از سایت جدولیاب شما شاهد قسمت ۱۸۵ سریال ترکی شربت زغال اخته می باشید. همراه ما باشید. سریال ترکی «شربت زغال آخته» (Kızılcık Şerbeti) محصول سال ۲۰۲۲ کشور ترکیه می باشد که به سفارش شبکه «شو تی وی» ساخته شده است. کارگردان این سریال را «هاکان کیرواوانچ» و نویسندگی اش را «ملیس جیولک» برعهده دارند. این سریال روزهای زوج ساعت ۲۳:۰۰ از شبکه جم سریز پخش می شود و یک ساعت بعد از شبکه جم سریز پلاس پخش می شود.
قسمت ۱۸۵ سریال ترکی شربت زغال اخته
کایهان با آذرخش روبرو میشه تو شرکت و ازش میپرسه تو اینجا چیکار میکنی؟ اومدی به عامر سر بزنی؟ او میگه نه دیگه من اینجا کار میکنم سپس باهم کمی حرف میزنن. فاتح رفته جمره را تحویل بگیره که با دوعا درباره دوست پسرش که تو دانشگاه همو بوسیدن حرف میزنه که دوعا از لحنش اصلا خوشش نمیاد و باهاش دعوا میکنه سپس از اونجا بیرونش میکنه. آقا هالوک میره پیش عبدالله خان تو شرکت و بهش میگه که اومدن آذرخش خانم به شرکت کارها مختل شده. نورسما با روزگار و آسلی به قرار کاری رفتن که پدرش عبدالله خان ترتیب داده بود. اونجا دوست عبدالله خان به نورسما میگه که دوستتون بی حجابه بهش یجوری بگین بره از اینجا نورسما جا خورده و میگه ولی اون همکارمونه! اما او رو حرفش مونده که نورسما میره بهشون میگه روزگار به آسلی میگه بیرون منتظرمون باش. موقع سخنرانی وقتی روزگار را صدا میزنن او میره پشت تریبون ولی بهشون میگه من و کانالم با کسی که بین آدما فرق میزاره بین باحجاب و بی حجاب فرق میزازه کار نمیکنم و میره. او با نورسما هم کمی دعوا میکنه که چرا وقتی بهت گفت همون موقع نیومدی بگی بریم از اینجا سپس بعد از کمی حرف زدن باهم از اونجا میرن.
شب دوعا با گیرای رفته رستوران اونجا درباره خودشون حرف میزنن که دوعا میگه همینجوری ادامه میدیم ببینیم چی میشه ولی آروم باید پیش بریم گیرای قبول میکنه. گورکم از فاتح میخواد برن بیرون او میگه حالم خوب نیست و گورکم خودش تنهایی میره. کایهان با لمان کار راه انداخته و مراسم زنانه تو رستوران میگیرن و در ازای اومدنشون پول میگیرن. عبدالله خان به پنبه میگه هروقت نورسما اومد بگو بیاد پیشم کارش دارم براش یه کار جور کردم خرابش کرد. وقتی نورسما میره پیش پدرش بهش میگه که چیشد اونجا عبدالله خان میگه رفتار و لحن گفتن ابوسعید بد بوده ولی تو هم میدونستی اونا مذهبین باید حدسشو میزدی! پنبه به عبدالله خان میگه که هنوز عروسمون نیومده عبدالله خان جا میخوره. گورکم وقتی به خانه میره فاتح باهاش دعوا میکنه و فاتح بهش میگه که انقدر زندگیمون مسخره ست که عموم هم فهمیده میگه جداشو! گورکم میگه اون کیه که درباره زندگی ما نظر میده؟ فردای آن روز گورکم به عامر زنگ میزنه و بهش میگه باید همو ببینیم. فاتح به گورکم میگه بریم باهم بیرون یه چیزی بخوریم کدورتو کش ندیم! گورکم میگه باشه یه وقت دیگه الان قرار دارم و میره فاتح شک میکنه که چرا همش بیرونه و تعقیبش میکنه. او میبینه که با عمو عامرش قرار گذاشته و از قصد به عامل زنگ میزنه و میپرسه کجایی شرکت نیستی کارت داشتم عامل میگه بیرونم ۱،۲ ساعت دیگه میام فاتح میگه اگه تنهایی بگو کجایی بیام پیشت عامر جا میخوره….