خلاصه داستان قسمت ۱۸۶ سریال ترکی قضاوت + عکس
در این مطلب از سایت جدولیاب شما شاهد خلاصه داستان قسمت ۱۸۶ سریال ترکی قضاوت هستید پس تا آخر این پست همراه ما باشید. قضاوت یک مجموعه تلویزیونی ترکی محصول شرکت آی یاپیم به کارگردانی علی بیلگین، نوشته سما ارگنکون و به تهیه کنندگی کرم چاتای است. اولین قسمت آن در ژانر درام جنایی در ۱۹ سپتامبر ۲۰۲۱ پخش و با استقبال بسیار بینندگان مواجه شد. این سریال روزهای زوج ساعت ۲۰ از شبکه جم تیوی و یه ساعت بعد از شبکه جم تیوی پلاس پخش می شود. فصل سوم آن نیز از ۲۰۲۳ تا ۲۰۲۴ پخش شد و این سریال در ۹۵ قسمت به پایان رسید.
خلاصه داستان قسمت ۱۸۶ سریال ترکی قضاوت
پسری که پارلا را دزدیده با خودش تو مسیر آهنگ میخونه و دهن پارلارو بسته و انداخته رو صندلی عقب ماشین سپس کوله شو از ماشین پرت میکنه بیرون. دادستان ارشد تورگوت ایلگاز را به جایی خلوت برده و بهش مبگه تو چجوری فهمیدی؟ ایلگاز میگه عمر رفته بود پیش هالوک تو زندان تو هم رفتی ملاقاتش ایلگاز بهش میگه چرا همچین کاری کردی؟ او تعریف میکنه که قبلا هالوک بهم پیشنهاد داده بود تا در قبال پولی که میده بهم من تورو بندازم زندان من قبول نکردم ولی وقتی بهم زنگ زدن حال دخترم خوب نیست سریع رفتم پیششون اونجا دیدم که همسرم واسه اینکه دخترمون داره با زجر میمیره میخواد با بچه از ساختمان پایین بپره تا دیگه زجر نکشه منم جلوشو گرفتم و بهش گفتم که پول درمانشو جور کردم به زودی میریم آلمان حالش خوب میشه و همسرم خوشحال و امیدوار شد. منم سریع برگشتم رفتم پیشش و قبول کردم و تمام ماجرارو تعریف میکنه که چجوری امضاشو جعل کرد و رسیدن به این نقطه.
ایلگاز باهاش حرف میزنه که همه چیزو درست میکنیم درکت میکنم باور کن یه راهی پیدا میشه که تهش هم دخترت زنده ست هم پدرش دست به کار اشتباهی نزده و مجرم نشده! من الان پشتمو میکنم و میرم نه من اومدم اینجا نه تو! باهم همفکری میکنیم و راهشو پیدا میکنیم. ایلگاز به طرف ماشین میره که تورگوت بهش شلیک میکنه و میره بالاسرشو ازش معذرت میخواد سپس به عمر زنگ میزنه و خبر میده که انجام دادم او میگه باشه تو برو من الان میام. یعقوب که پارلارو دزدیده بردتش به یه خونه ی متروکه و اونجا به خاطر کشتن سردار اونو با چاقو تهدید میکنه که باهم درگیر میشن و تو اون درگیری چاقو فرو میره تو بدن یعقوب و میوفته رو زمین. او سریع گوشیشو برمیداره و به جیلین زنگ میزنه و میگه من یعقوبو کشتم بهم کمک کن خاله! جیلین میره اونجا و با دیدن صحنه جا میخوره او چاقورو برمیداره و اثر انگشت پارلارو از روش پاک میکنه سپس از اونجا میرن. عمر رفته سراغ ایلگاز و به ارن پیام میده که بدون اینکه جیلین بفهمه بیا اینجا و آدرس را میفرسته. از طرفی همه از طریق سیگنال گوشی پارلا رفتن جایی که کوله پشتی پارلارو یعقوب انداخته بود و دنبال پارلا میگردن….