خلاصه داستان قسمت ۱۹ سریال ترکی بهار + عکس
در این مطلب از سایت جدولیاب خلاصه داستان قسمت ۱۹ سریال ترکی بهار را برایتان گذاشته ایم، امیدوارم خوشتون بیاد. با ما همراه باشید. سریال بهار توسط نسلیهان یشیلیورت کارگردانی شده است و آسنا بولبلوگلو نیز بهعنوان تهیهکننده این مجموعه شناخته میشود. این سریال در کشور ترکیه تولید شده است و روزهای فرد از شبکه ترکی جم تیوی به زبان فارسی پخش میشود. بهار، بیست سال پیش، از دانشکده پزشکی فارغ التحصیل شد، اما به جای اینکه حرفه پزشکی را دنبال کند، خانهدار شدن را انتخاب کرد. او با جراح موفق تیمور یاووز اوغلو ازدواج کرده و زندگی خود را وقف همسر و فرزندانش کرده است. اما ناگهان خانواده به ظاهر خوشحال یاووز اوغلو با بیماری بهار دچار مشکلاتی میشود. پزشک بهار، اورن، مصمم به نجات اوست و میگوید تنها راه حل، پیوند کبد است؛ اما تنها کبد سازگار خانواده، متعلق به تیمور است!
قسمت ۱۹ سریال ترکی بهار
رنگین وقتی کمی آروم میشه از تو بغلش بیرون میاد و بهش میگه که نمیخوام دیگه تو زندگیم باشی و ازش فاصله میگیره و میره. اورن میره جلو و به تیمور میگه خیر باشه تیمور میگه شما اینجا چیکار میکنین؟ تیمور میگه اومدم به مریضم سر بزنم شما چیکار میکنین؟ اورن میگه اومدم پرونده بردارم و میرن. تیمور میره دم در خانه رنگین اما او بهش میگه که گفتم نمیخوامت اینجا چیکار میکنی؟ و باهاش بحث میکنه که پارلا میاد وسط و تیمور را راهی میکنه تا بره و ازش میخواد دست از سر مادرش برداره. تیمور وقتی به خانه میره میبینه بهار منتظرش نشسته و بهار میپرسه نگرانت شدم کجا رفتی؟ چیشده؟ سپس باهم کمی بحث میکنن و تیمور میره تو اتاقش. فردای آن روز تو بیمارستان اورن تیمور را میبینه و بهش میگه خواستم بپرسم دیشب به مریضتون خوب رسیدین؟ او تأیید میکنه و اورن بهش میگه که میخوام بدونی که دیدم! تیمور هم بهش طعنه میزنه که خیلی با بهار گرم گرفته و صمیمی شده سپس میرن سراغ کارشون. رنگین رفته به دم در خانه برادرش که اونجا مراسم پدرشو گرفته اما برادرش اجازه نمیده بیاد داخل و میگه همه این اتفاق ها به خاطر توعه حالا اومدی مثلا بگی بی تقصیری؟ سپس ردش میکنه تا بره. بهار تو بیمارستان میفهمه که پدر رنگین مرده و حسابی ناراحت میشه.
رنگین به بیمارستان میره که تیمور ازش میپرسه تو چرا اومدی بیمارستان؟ مگه مرخصی نباید باشی؟ او میگه به لطف تو حتی نمیتونم برم تو مراسم پدرم حالا فهمیدی؟ و ازش میخواد بره کنار. او پیش استاد رها میره و بهش میگه که میخواد کار کنه مرخصی نمیخواد اینجوری واسش بهتره. پای گل چیچک خانم مادر بهار حسابی درد میکنه که جاعلا بهش زنگ میزنه و میپرسه رفت دکتر یا نه؟ او میگه نه هنوز نرفتم چاعلا میگه نری به بهار میگم او میگه نه میرم خیالت راحت. بعد از قطع تماس گل چیچک به خودش میگه میترسم برم دکتر بهم بگه مریضیه بدیه! تو سلف بیمارستان تیمور میره سر میز بهار که رنگین میاد و از اونجایی که حالش برای پدرش بده با دیدن تیمور پیش بهار عصبی میشه و حالش بدتر میشه همکارش میره پیشش و کمکش میکنه و میبرتش تو اتاق و معاینه اش میکنه رنگین باهاش درد و دل میکنه و ازش میخواد به کسی چیزی نگه بین خودشون بمونه او میگه شغله همینه محرم رازیم دیگه. تیمور متوجه میشه شب ساعت ۸ اورن با کسی تو یه رستوران قرار میزاره که تیمور با دیدن بهار بهش میگه من الان جلسه دارم شب میریم یه رستوران باهم حرف بزنیم و شام بخوریم باشه؟ او قبول میکنه آراز به بهار پیام میده و میگه بیا تو اتاق استراحت باهم حرف بزنیم…