در این مطلب از سایت جدولیاب خلاصه داستان قسمت ۱۹ سریال ترکی عشق از نو را می توانید مطالعه کنید. با ما همراه باشید. سریال ترکی عشق از نو (به ترکی استانبولی: Aşk Yeniden) مجموعه تلویزیونی ترکیهای، در ژانر کمدی، عاشقانه است که مهر ۹۹ با دوبله فارسی توسط شبکه های جم در حال پخش می باشد. بازیگران اصلی آن ازگه ازپیرینچی، بورا گولسوی می باشند.
زینب که بدون خبر دادن به خانواده اش، با عشقش اَرتان به آمریکا فرار کرده بود، بعد از اینکه توسط ارتان ترک شد، با پسر چند ماهه اش، نا امید به ترکیه برمی گردد. زینب که نمیداند چه توضیحی دربارهٔ پسرش، به پدر خود بدهد، درمانده سوار هواپیما میشود. از طرف دیگر فاتیح که برای فرار از نامزد اجباریش به آمریکا رفته بود، بعد از شکست عشقی در آمریکا تصمیم به بازگشت به ترکیه میگیرد. داستان این دو که در راه برگشت به خانه با هم آشنا میشوند، قصهٔ سریال عشق از نو ست.که لحظات خنده دار و عاشقانهای را میآفریند.
قسمت ۱۹ سریال ترکی عشق از نو
مریم دم خانه شوکت می رود و در می زند،اما کسی خانه نیست. مادر فادیک او را میبیند و میگوید که او میتواند به خانه آنها بیاید تا یادگار برگردد. او میگوید که زینب،برادر زاده یادگار نیز خانه آنهاست. مریم بخاطر دیدن زینب قبول میکند و آنها به خانه می روند، اما زینب و فادیک رفته اند. مادر فادیک به مریم که خودش را آشنای قدیمی یادگار معرفی کرده است میگوید که زینب با پسر شکرچی زاده های معروف ازدواج کرده است. مریم با شنیدن اسم آنها جا می خورد. او سپس به بهانه جلسه از آنجا می رود. زینب و فادیک به خانه پدر بزرگ او می روند. آنها تمام روز مشغول نظافت خانه می شوند. شب، آنها در مورد فاتح و ارتان حرف می زنند . فادیک خوبی های فاتح را می شمارد و در مقابل میگوید که ارتان آن ویژگی ها را ندارد و زینب را مجاب میکند که فاتح گزینه خوبی است و باید سمت او برود. او میگوید برای این کار باید از این به بعد سمت فاتح برود و خودش را به او نزدیک کند و کارهای رمانتیک انجام دهد. در مقابل، فاتح که پیش دوست خودش مته رفته و از او راهنمایی میخواهد ، مته به او میگوید که او باید از زینب فاصله بگیرد و دیگر کارهای رمانتیک و سوپرایز برای او انجام ندهد تا زینب از او دوری نکند. مقدس وقتی متوجه رفتن زینب می شود، خوشحال شده و فوری با ایرم تماس میگیرد و از او میخواهد که به خانه آنها برود.
ایرم به آنجا می رود و سپس به اتاق فاتح می رود تا به او نزدیک شود. فاتح از او میخواهد که از آنجا برود و از ایرم عصبانی می شود و میگوید که او باید بفهمد که فاتح دیگر ازدواج کرده و زینب را دوست دارد. مادر فادیک به خانه شوکت می رود و به زینب میگوید که یک نفر برای دیدن او آمده بود و زن پولداری بوده است. شوکت با شنیدن مشخصات متوجه می شود که او مریم بوده و از اینکه مریم به خانه او آمده عصبانی می شود. چند روز بعد، زینب که تصمیمش را طبق حرفهای فادیک گرفته است، به خانه شوکت می رود و از آنجا با فاتح تماس میگیرد و از او میخواهد که دنبالشان بیاید. فاتح به خاطر حرفهای مته، به خواسته زینب توجه نمیکند و از او میخواهد که با تاکسی به خانه برگردد. زینب جا میخورد، اما فادیک که کنار اوست، به فاتح حق میدهد زیرا همیشه برخوردهای بدی از زینب دیده است. شوکت به خانه می آید و با دیدن زینب، از ترس اینکه مریم به آنجا نیاید، از او میخواهد که به خانه شوهرش برود و آنجا نباشد. زینب از این برخورد شوکت متعجب می شود و سپس با فادیک و بچه بیرون می رود. آنها در پارک ارتان را میبینند که مشغول گیتار زدن است.
زینب با دیدن او عصبی می شود و جلو می رود و از او میخواهد که بساطش را جمع کند و اطراف او و زندگی اش نباشد. ارتان با دیدن بچه شوکه می شود و میخواهد به سمتش برود اما زینب میگوید که این بچه فاتح است و سپس سریع با فادیک می روند. در شرکت ، فرهاد به فاتح میگوید که یک نفر را می شناسد که میتوانند از او پول برای پرداخت بدهی ها قرص بگیرند. فاتح به ناچار قبول میکند. فرهاد به مریم خبر می رساند که طبق نقشه پیش رفته و فاتح پیشنهاد قرض را قبول کرده است. مریم که دیگر میداند فاتح داماد اوست، میگوید که نقشه اش عوض شده و این پول را به حساب کمک به آنها میدهد. مریم پیش شوکت می رود و میگوید که دخترش را پیدا کرده و میخواهد پیش او برود و همه چیز را بگوید. شوکت عصبانی می شود اما تهدیدی ندارد که بتواند جلوی مریم را بگیرد. شب در خانه فاتح سعی دارد خودش را خونسرد و بی تفاوت نشان دهد. زینب غیر مستقیم به او ابراز علاقه کرده و از او میخواهد که رابطه جدیدی را شروع کنند. فاتح از خوشحالی جا میخورد و سپس زینب را می بوسد.