خلاصه داستان قسمت ۲۰۴ سریال ترکی قضاوت + عکس
در این مطلب از سایت جدولیاب شما شاهد خلاصه داستان قسمت ۲۰۴ سریال ترکی قضاوت هستید پس تا آخر این پست همراه ما باشید. قضاوت یک مجموعه تلویزیونی ترکی محصول شرکت آی یاپیم به کارگردانی علی بیلگین، نوشته سما ارگنکون و به تهیه کنندگی کرم چاتای است. اولین قسمت آن در ژانر درام جنایی در ۱۹ سپتامبر ۲۰۲۱ پخش و با استقبال بسیار بینندگان مواجه شد. این سریال روزهای زوج ساعت ۲۰ از شبکه جم تیوی و یه ساعت بعد از شبکه جم تیوی پلاس پخش می شود. فصل سوم آن نیز از ۲۰۲۳ تا ۲۰۲۴ پخش شد و این سریال در ۹۵ قسمت به پایان رسید.
قسمت ۲۰۴ سریال ترکی قضاوت
ایلگاز با دیدن افه اونجا میره یقه شو میگیره و میگه کار تو بود آره؟ مرجانو تو برداشتی؟ مرجان کجاست؟ او جا خورده و میگه من نمیفهمم چی دارین میگین دادستان! سپس میبرنش بیرون تا ازش بازجویی کنن. سپس بهش میگن خوب توضیح بده او بهشون میگه که من همینجا بزرگ شدم زیاد میام اینجا یعنی حقوقمو واسشون خرج میکنم ایلگاز میکه تو کشو میزت کلی وسایل پیدا کردیم که گردنبند مرجانم اونجا بود! او میگه من وسایل کسی که نیست را پیدا کنم برمیدارم جمع میکنم و ولسشون توضیح میده که اونا میفهمن از نظر روانی باید تحت درمان قرار بگیره. پلیس دادستان میرن پیش دادستان ارشد و بهش فیلم دوربین مدار بسته را بهش نشون میدن که جیلین از قصد آژیر آتش سوزیو زده و رفتن تو اتاق دادستان افه دادستان ارشد فیلمو میگیره و ازشون میخواد که برن بقیه کارو بسپارن به خودش. مردان به جیلین زنگ میزنه و میگه که سریع بیا اینجا ماجد یادش اومده جیلین و ایلگاز سریعا به اونجا میرن
. ایلگاز تو مسیر به ارن زنگ میزنه و میگه تمام زن هایی که تو ساحل بودن را عکسشو برام بفرست. ارن میفرسته و یکتا میره اونجا و بهش میگه این چیزی که بهت میخوام نشون بدم باید مخفی باشه چون به روش هایی دوم گیر آوردم سپس فیلمو بهش نشون میده و میگه کسی که جعبه رو انداخته جلوی در خانه جیلین یه زن بوده! ارن میره تو فکر. سپس میره دوباره تمام اظهارات زن ها چرا تو روز حادثه نگاه میکنه و گوش میده. جیلین و ایلگاز رسیدن به خانه سالمندان و مردان بهشون میگه که آروم ازش بپرسین که دوباره بهش شوک دست نده یادش بره. آنها میرن پیش ماجد و ازش میپرسن که دیده بودین دخترمو؟ او میگه آره یه زن سن دار بود خیلی جوان نبود بچه تو گرفتن بغلش و برد هرچی دخترت صدات کرد نشنیدی. آنها عکسارو بهش نشون میدن اما ماجد میگه هیچکدوم از اینا نبود! و دوباره ذهنش میپره که اونا از اونجا میرن. ارن فیلم اعترافاتو دوباره میبینه و متوجه میشه که دیلِک دوست دخترش داره تو فیلم یه چیزیو مخفی میکنه و میره سراغش اما بهش چیزی نمیگه و بعد از گفتم پیدا شدن سرنخ ها میبینه او با موهاش بازی میکنه که متوجه میشه مضطرب شده سپس یه نفر را میسپاره تا تعقیبش کنه….