خلاصه داستان قسمت ۲۰۷ سریال ترکی شربت زغال اخته + عکس
در این مطلب از سایت جدولیاب شما شاهد قسمت ۲۰۷ سریال ترکی شربت زغال اخته می باشید. همراه ما باشید. سریال ترکی «شربت زغال آخته» (Kızılcık Şerbeti) محصول سال ۲۰۲۲ کشور ترکیه می باشد که به سفارش شبکه «شو تی وی» ساخته شده است. کارگردان این سریال را «هاکان کیرواوانچ» و نویسندگی اش را «ملیس جیولک» برعهده دارند. این سریال روزهای زوج ساعت ۲۳:۰۰ از شبکه جم سریز پخش می شود و یک ساعت بعد از شبکه جم سریز پلاس پخش می شود.
قسمت ۲۰۷ سریال ترکی شربت زغال اخته
عبداله خان اجازه میخواد تا به داخل بیاد و حرف بزنه پنبه قبول میکنه و میگه بیاد تو. همه جا میخورن و پنبه میگه خوب بیاین ببینم کمکی که از من میخوای چیه. سر میز شام عامر و جانسو از خاطرات و چجوری جدا شدنشون از هم برای بچه ها میگه اونا شوکه شدن و میخندن و میگن چه ماجرایی بوده! پنبه با شنیدن ماجرا از عبداله خان میگه خیلی متأسفم بیشتر هم برای این طفل معصوم! ولی تا وقتیکه مادربزرگ و خاله اش هست چرا من باید نگهداری کنم؟! و میگه من نمیتونم! اما بچه هاش اونو راضی میکنن پنبه میگه باشه فقط چند روز نگهش میدارم ولی باید یه فکری به حال خودت و این بچه بکنی! سپس میگه اتاق مهمون را آماده کنن. سولماز حسابی بهم ریخته که آذرخش و مری سعی میکنن آرومش کنن و آذرخش میگه قول میدم درستش کنم. جو خونه پنبه ریخته بهم و همه ذهنشون درگیر بچه ست. عبداله خان به آذرخش زنگ میزنه و میگه گفتم حتما آروم شدین زنگ بزنم تا اگه مایل باشین بشینیم باهم حرف بزنیم درباره شعله هممون صلاحشو میخوایم آذرخش قبول میکنه و میگه فردا بیاین اینجا حرف بزنیم او قبول میکنه. فردای آن روز سر میز صبحانه آذرخش و مری به سولماز میگن که قرار عبداله خان بیاد اینجا تا با هم حرف بزنیم او عصبی میشه و میگه من نوهمو نمیدم!
آذرخش میگه فقط میخوام بیاد تا باهم اینجا منطقی حرف بزنیم ولی باید اول حرف های اونو هم بشنویم تا تصمیم بگیریم او قبول میکنه. عبداله خان به اونجا میاد و آذرخش میپرسه که شعله کجاست عبداله خان؟ او میگه جاش امنه پیش پنبه خانم آنها جا میخورن و میگن چی؟ سولماز میگه دخترمو کشتی الان میخوای نوه مو هم بکشین؟ عبداله خان میگه پنبه خانم به بچه صدمه ای نمیزنه در ضمن در خونه بازه به روتون هروقت خواستین میتونین برین سولماز میگه تو فکر کردی من پا میزارم تو خونه ای که اون زن کشان کشان دخترمو انداخت بیرون؟ و حالش بد میشه که آذرخش میگه شما بهتره برین دیگه و عبدلله خان از اونجا میره که دوعا همان موقع به اونجا میاد و باهاشون درباره اتفاق پیش اومده حرف میزنه. مری بهشون میگه بزارین من برم اونجا به عنوان پرستار بچه اونجا بمونم ازش مراقبت میکنم وقتی هم که رأی دادگاه مشخص شد با شعله میام پیشتون اونا قبول نمیکنن و آذرخش میگه نباید زندگی خودتو فدای ما بکنی! اما او میگه به فکر من نباشین من به حواسم به همه چیز هست. سپس آذرخش اونو میبره جلوی در شرکت و به یوسف میگه تا ببرتش پیش عبداله خان…..