خلاصه داستان قسمت ۲۰ سریال ترکی شربت زغال اخته + عکس
در این مطلب از سایت جدولیاب شما شاهد قسمت ۲۰ سریال ترکی شربت زغال اخته می باشید. همراه ما باشید. سریال ترکی «شربت زغال آخته» (Kızılcık Şerbeti) محصول سال ۲۰۲۲ کشور ترکیه می باشد که به سفارش شبکه «شو تی وی» ساخته شده است. کارگردان این سریال را «هاکان کیرواوانچ» و نویسندگی اش را «ملیس جیولک» برعهده دارند. این سریال روزهای زوج ساعت ۲۳:۰۰ از شبکه جم سریز پخش می شود و یک ساعت بعد از شبکه جم سریز پلاس پخش می شود.
قسمت ۲۰ سریال ترکی شربت زغال اخته
عامر به جان زنگ میزنه و میگه چشممون روشن کبری و خواهرش شکایتشونو پس میگیرن جان میگه واقعا؟! چقدر خوب شد آذرخش باید تا عمر داره ازت تشکر کنه عامر میگه نه نباید آذرخش بفهمه که من این وسط پادرمیونی کردم جان میگه باشه. نیلای با مدیرهای انجمن خیریه به همون رستورانی که عامر اونجاست میرن. موقع رفتن نیلای او را میبینه و باهم سلام و احوالپرسی میکنن که بعد از رفتنش مدیرها به نیلای میگن که چقدر عموی شوهرش خوشتیپه یکیشون میگه فاتح هم به عموش رفته نیلای با کلافگی میگه مصطفی به عمو عامر رفته نه فاتح! فاتح و دوعا بعد از دکتر به محل قرار با کایهان و اجم میرن. کایهان درباره کار با فاتح حرف میرنه و بهش میگه کیه عمو عامرت همکاریو قبول نکرد فاتح میگه من خبر نداشتم! کایهان دست میزاره رو نقطه ضعفش و میگه خوب بزرگتر از تو توی شرکت هست حتما سلسله مراتب داره و شروع میکنه از این حرفا زدن که فاتح عصبی میشه و میگه اصلا اینجوری نیست خودم به این کار رسیدگی میکنم و ادامه میده یه روز بریم هتلی که میگین را ببینیم اگه خوب بود کارشو زودتر انجام بدیم کایهان با خوشحالی قبول میکنه دوعا نگران و کلافه میشه.
جان به آذرخش زنگ میزنه و خبر میده که کبری خانم و خواهرش از شکایت صرف نظر کردن آذرخش جا میخوره و میگه چطور؟ چیشد یهویی؟ جان میگه نمیدونم با وکیلشون حرف زدم و گفت منصرف شدن آذرخش خوشحال میشه و ازش تشکر میکنه. دوعا با پدرش تنهایی قرار میزاره و بهش میگه که نمیخوام با فاتح همکار بشی نمیخوام نزدیک خانواده فاتح بشی! کایهان میگه مادرت شیرت کرده؟ دوعا میگه نه به اون ربطی نداره خودم اینجوری میخوام کایهان با کلافگی میگه باشه. نورسما سر قرار با امید رفته، امید میگه که من تو یه گروه موسیقی هستم که گیتار میزنم و ازش میخواد تو یکی از اجراهاش بیاد. شب سولماز به بهونه اینکه حشره ای نیشش زده از آذرخش میخواد بره از فاطما پماد بگیره. آذرخش وقتی به اونجا میره میبینه فاطما مهمون داره و میخواد بره یه موقع دیگه بیاد اما از اونجایی که همه ی اینا برنامه ریزی شده ازش میخواد بمونه. آذرخش با ناظم شروع میکنه به حرف زدن و خوش و بش کردن. دوعا پیش پنبه میره و بهش میگه با خاله شعله حرف زدم میخواد بیاد اینجا فردا بیاد؟ پنبه میگه بزار با حاجی حرف بزنم ببینم چی میگه بعد از رفتنش میره پیش نورسما و میگه فکر کنم دوعا میدونه از رفتارش فهمیدم و برای نورسما تعریف میکنه او میگه فکر نکنم چون اگه میدونست رک میگفت و ازتون گلگی میکرد!
فردای آن روز تو مدرسه چیمن میره به اتاق مادرش و بهش میگه که دوعا درسشو داره ادامه میده آذرخش خیلی خوشحال میشه و میخواد بره دانشگاه سورپرایزش کنه که چیمن میگه میفهمه من بهت گفتم نکن اما آذرخش کار خودشو میکنه. دوعا وقتی به خونه میره تا آماده بشه واسه دانشگاه نیلای یواشکی تو اتاقش میره و متوجه میشه به دانشگاه میره. او پیش عبداله خان میره و به صورت غیر مستقیم ازش مشورت میگیره که باید حقیقتی که میدونه رو بگه یا نه او تایید میکنه که نیلای میره پیش مصطفی و ماجرارو میگه. فاتح با کایهان به دیدن هتل رفته باهم دست همکاری میدن و وقتی برمیگرده مصطفی به او میگه ماجرای دانشگاه رفتن دوعارو. فاتح به دانشگاه میره و جلوی در کلاس دوعا منتظر ایستاده از طرفی آذرخش هم با دسته گل جلوی ورودی دانشگاه وایساده. دوعا با دیدن فاتح جا میخوره و فاتح با عصبانیت میگه به من دروغ گفتی؟ و دستشو میگیره و کشان کشان به طرف بیرون دانشگاه میبره همه به اونا نگاه میکنن و دوعا مدام میگه دستمو ول کن درد گرفت! اما فاتح با عصبانیت میبرتش بیرون و میگه حالیت میکنم! آذرخش اونارو میبینه و جلو میره و سر فاتح داد میزنه و میگه دستتو بکش! فاتح ازش میخواد دخالت نکنه اما آذرخش میگه تو چی دخالت نکنم هان؟ آذرخش میخواد دوعارو با خودش ببره اما فاتح دستشو میگیره و میگه برو تو ماشین بشین دوعا داد میزنه و میگه ولم کن!….