خلاصه داستان قسمت ۲۱ سریال ترکی شربت زغال اخته + عکس

در این مطلب از سایت جدولیاب شما شاهد قسمت ۲۱ سریال ترکی شربت زغال اخته می باشید. همراه ما باشید. سریال ترکی «شربت زغال آخته» (Kızılcık Şerbeti) محصول سال ۲۰۲۲ کشور ترکیه می باشد که به سفارش شبکه «شو تی وی» ساخته شده است. کارگردان این سریال را «هاکان کیرواوانچ» و نویسندگی اش را «ملیس جیولک» برعهده دارند. این سریال روزهای زوج ساعت ۲۳:۰۰ از شبکه جم سریز پخش می شود و یک ساعت بعد از شبکه جم سریز پلاس پخش می شود.

قسمت ۲۱ سریال ترکی شربت زغال اخته
قسمت ۲۱ سریال ترکی شربت زغال اخته

قسمت ۲۱ سریال ترکی شربت زغال اخته

آذرخش با فاتح دعوا میکنه و به دوعا میگه بریم خونه اما از طرفی فاتح میگه شما دخالت نکنین و دست دوعارو میگه بیا بریم خونه دوعا دستشو میکشه و میگه خسته شدم از بس بین شما دونفر بودم من با هیچ کدومتون نمیام و با عصبانیت و ناراحتی از اونجا میره. آذرخش با فاتح دعوا میکنه و میگه تو به چه حقی سر دختر من دعوا میکنه و بازوشو میکشی؟ فاتح میگه ازتون خواهش میکنم دخالت نکنین وگرنه، آذرخش داد میزنه و میگه وگرنه چی؟ هان؟ به این رفتارهات ادامه بدی هر روز زندگیتون منو بینتون میبینی فهمیدی؟ فاتح با عصبانیت از اونجا میره. دوعا تو تاکسی نشسته و گریه میگنه و نه به زنگ مادرشجواب میده نه به زنگ فاتح. او تو پارک میشینه و به خودش میگه خوب فاتح حق داشت بهش دروغ گفته بودم ولی خونه مامانم هم حق داره نباید جلو همه تو دانشگاه اون آبروریزی را میکرد! بعد از چند دقیقه خلوت کردن با خودش با فاتح قرار میزاره و او به دنبالش میاد. دوعا میپرسه کجا میریم او میگه خونه دوعا میگه میخوای قبلش یه جا بشینیم حرف بزنیم؟ او میگه که دروغ های جدیدتری بشنوم؟

دوعا با ناراحتی و بغض به مسیر نگاه میکنه. تو خونه پنبه با نورسما حرف میزنه و درباره. سر یکی از دوست های عبداله خان میگه که باهمدیگه بشینن حرف بزنن شاید از همدیگه خوششون اومد نورسما میگه یعنی چی؟ من نمیخوام ازدواج کنم مگه همه باید ازدواج کنن؟ و با عصبانیت و ناراحتی به اتاقش میره او تو اتاقش گریه میکنه و به خودش میگه شاید من منتظرم که عاشق بشم بعد ازدواج کنم مگه عیبه؟ فاتح و دوعا بعد از چند دقیقه وارد خانه میشن و به اتاقشون میرن سپس شروع میکنن به دعوا کردن. نیلای خودشو میزنه به اون راه و میره پیش پنبه خانم و میگه چیشده مامان جون؟ پنبه میگه نمیدونم دارن باهم دعوا میکنن؟ سپس دعا میکنه که خدا بخیر کنه. دوعا و فاتح مدام باهم جنگ و دوعا میکنن و فاتح میگه من چجوری دیگه باید حرفاتو باور کنم؟ دوعا میگه من فقط میخواستم یه مدت نگم بهت بعد بگم! نه فاتح میتونه دوعا و آروم کنه و نه دوعا میتونه فاتح را قانع کنه. آذرخش با عصبانیت و ترس به خانه میره و ماجرارو برای مادرش تعریف میکنه هرچی به دوعا زنگ میزنه برنمیداره و میگه نکنه اون فاتح بلایی سرش بیاره!

عبداله خان با مصطفی به خانه میان که پنبه و نیلای میرن استقبالشون عبداله خان میگه چیشده که لشکر کشیدین؟ آنها میگن هیچی که همان موقع صدای دوعا و فاتح به اونجا میره و عبداله خان میپرسه چیشده؟ صدای چیه؟ نیلای سریع میگه که دوعا و فاتح باهم دعواشون شده. عبداله خان به پنبه میگه برو به همه بگو سر میز شام همه باشن. پنبه میره پیش فاتح و بهش میگه که فاتح میگه ما شام خوردیم نمیخوریم شاید بعدش باهاتون قهوه خوردیم پنبه قبول میکنه و میره. فاتح و دوعا تو اتاق باهم بحث میکنن و حرف مادرها وسط کشیده میشه دوعا میگه قبل از اینکه درباره مادر من حرف بزنی یه نگاه به مادر خودت بنداز! سپس بهش ماجرای شک کردنش به خاله شعله اش با عبداله خان را بهش میگه فاتح باور نمیکنه و میگه دروغ گفتن واست یه حرفه شده دیگه اونا میرن طبقه پایین تا از خود پنبه خونم بپرسن. همگی سر میز شام نشستن که فاتح از مادرش این موضوعو میپرسه او حسابی خجالت میکشه و جا میخوره که میزنه زیر گریه عبداله خان داد میزنه و دعواشون میکنه سپس به همشون میگه برن اتاقشون. فاتح اول میره پیش پدرش و ازش معذرت میخواد سپس میخواد بره پیش مادرش که نورسما نمیزاره و میگه خوابیده و بهش میگه وقتی مامانو خجالت زده کردی من زنتو دیدم که داشت با دمش گردو میشکست! داره تورو میندازه به جون ما! و میره…..

بیشتر بخوانید:

خلاصه داستان قسمت اول تا آخر سریال ترکی شربت زغال اخته

۰ ۰ آرا
امتیازدهی به مقاله

ایمیل برای اطلاع رسانی
بهم خبر بده
guest

0 نظرات
Inline Feedbacks
نمایش تمام کامنتها
دکمه بازگشت به بالا