خلاصه داستان قسمت ۲۱ سریال ترکی پناهم ده + عکس
خلاصه داستان قسمت ۲۱ سریال ترکی پناهم ده را در این مطلب از سایت جدولیاب برای طرفداران این سریال قرار داده ایم. همراه ما باشید. سریال ترکی مرا پنهان کن (Sakla Beni) محصول سال ۲۰۲۳ شبکه استار تی وی به کارگردانی «ندیم گوج» و نویسندگی «هدیه گلشاهین» و «نرگس اوتلو اوغلو آکوغلو» است. اسامی بازیگران این سریال عبارتند از؛ آسوده کالبک، جمره بایسل، اوراز کایگیلار اوغلو، نیلوفر آچیکالین، جیدا دوونجی، سوینچ اربولاک، کامیل گولر، سنای گورلر، سیلا کورکماز، تامر لوونت، نیزام نامیدار، ادیپ سانر، سرا توکدمیر، آجلیا دورویم ییلهان.
قسمت ۲۱ سریال ترکی پناهم ده
اوزان پدر و مادرش پیشش میرن و باهاش حرف میزنن و میگن که تو با اینجیلا چه سر و سری داری که میخواستی فراریش بدی؟ فکر کردی اینجا اروپاست؟ نمیتونی مثل اونجا با هر زنی هرجا خواستی بری! بعد از کمی سرزنش کردن از اتاقش بیرون میان. فیلیس به فسون میگه نکنه واقعا با اینیجلا رابطه ای داشته! فسون میترسه و میگه یعنی چی؟ نه بابا مگه میشه؟ همچین چیزی نیست شوهرش میگه والا تا جایی که اوزان میشناسم امکان همچین چیزی خوبشم هست! فیلیس میگه اگه اینجیلا حامله باشه بدبخت میشیم فسون میگه نه همچین چیزی نیست انرژی بد ندین. تو خونه عثمان او با اینجیلا دعوا میکنه که عفیفه از نوه اش اینجیلا طرفداری میکنه و نمیزاره باهاش بدرفتاری کنه و بهش میگه بره بیرون هوا بخوره سپس به قدیر هم میگه برو تو هم تنهامون بزارین. عفیفه باهاش حرف میزنه و میگه الان تنهاییم اگه چیزی هست بهم راستشو بگو حسش میکنم که به چیزی هست بهم بگو من پشت توعم! اینجیلا میگه چیزی نیست خیالتون راحت مامان بزرگ تصمیم خودم بود که ازدواج کنم. مته به اینجیلا زنگ میزنه و میگه که ناز خودشو تو اتاقش حبس کرده نمیزاره منم حتی برم پیشش اینیجلا میگه باشه الان میام شما کجایین؟ مته میگه خونه خودم.
اینجیلا به مبرا و عفیفه میگه و به سمت خونه مته میره. وقتی وانجا میرسه سراغ نازو میگیره که میفهمه مته به دروغ گفته تا اونو به اونجا بکشونه اینیجلا میخواد بره که مته جلوشو میگیره و باهاش حرف میرنه و میگه فکر کردی با ازدواج میتونی فرار کنی؟ فکر کردی همه چیزو درست میشه؟ نه نمیشه منو ببین نه تنها درست نمیشه بلکه بدتر و پیچیده ترم میشه! آنها باهم دعوا و کل کل میکنن و در آخر اینجیلا از خونه بیرون میزنه که مته میگه اگه این راهو تا تهش بری یکی این وسط قاتل میشه حالا یا من یا اون مرتیکه! قدیر با مادرش مشورت میکنه درباره اتفاقاتی که افتاده و مادرش میگه خوب ولش کن بیا میریم خواستگاری یه نفر دیگه اما قدیر میگه تاحالا قلبم واسه کسی اینجوری نزده بوده من عاشقش شدم! مادرش میگه پس بهش گیر نده انقدر تحت فشار نزارتش تا بیشتر بترسه! قدیر قبول میکنه و اینیجلا وقتی به خانه میره میبینه قدیر اونجاست و واسش دسته گل و شکلاتی که دوست داره خریده برای معذرت خواهی اینجیلا از این رفتارش خوشش میاد و لبخند میزنه سپس ازش میخواد بره تا کمی استراحت کنه قدیر قبول میکنه و میره. تو خونه ضیاء همه سر میز نشستن برای شام و سر ساعت سرو غذا شروع میکنن به خوردن سوپ سیب زمینی که ضیاء درست کرده و همه مجبورن همونو بخورن…..
