خلاصه داستان قسمت ۲۲ سریال ترکی شربت زغال اخته + عکس
در این مطلب از سایت جدولیاب شما شاهد قسمت ۲۲ سریال ترکی شربت زغال اخته می باشید. همراه ما باشید. سریال ترکی «شربت زغال آخته» (Kızılcık Şerbeti) محصول سال ۲۰۲۲ کشور ترکیه می باشد که به سفارش شبکه «شو تی وی» ساخته شده است. کارگردان این سریال را «هاکان کیرواوانچ» و نویسندگی اش را «ملیس جیولک» برعهده دارند. این سریال روزهای زوج ساعت ۲۳:۰۰ از شبکه جم سریز پخش می شود و یک ساعت بعد از شبکه جم سریز پلاس پخش می شود.
قسمت ۲۲ سریال ترکی شربت زغال اخته
آذرخش رفته پیش فاطما و باهاش درد و دل میکنه فاطما بهش میگه بیا موضوعو عوض کنیم مثلا ناظم، سپس بهش میگه که ازت خیلی خوشش اومده آذرخش میگه نه بابا! او میگه خودت نفهمیدی؟ آذرخش میگه که آره فهمیدم ولی اینو بگم که اصلا سر و کله زدن با کسیو ندارم بس کن! فاطما قبول میکنه. فردای آن روز تو اتاق فاتح به دوعا میگه که باید بیای از مادرم معذرت خواهی کنی و دستشو ببوسی دوعا قبول نمیکنه و باهم کمی بحث میکنن و فاتح ادعا میکنه که حرفی که زد دیشب الکی بوده و حقیقت نداشته سپس میگه من الان میرم پایین دستبوسی مادرم تو هم پشت سر من میای و میره. آنها میرن پیش پنبه و او گردن نمیگیره و میگه حقیقت نداشته سپس بعد از معذرت خواهی کردن از اونجا میرن. دوعا میخواد از خونه بیرون بره که نورسما جلوشو میگیره و سرزنشش میکنه و واسش خط و نشون میکشه و وقتی به خانواده اش میخواد توهین کنه جلوشو میگیره و ازش میخواد حد خودشو بدونه سپس بعد از جواب دندون شکن دادن بهش از اونجا میره که نورسما حرص میخوره و میگه بچه پرو! عامر بالا سر قبر دونفر میره و باهاشون حرف میزنه و میگه خیالتون راحت از امانتیتون به خوبی نگهداری میکنم.
دوعا به خونه مادرش میره و باهاش حرف میزنه آذرخش بهش میگه که نگران حالشه و درباره اتفاق روز گذشته باهم حرف میزنن دوعا بهش میگه من دیگه خسته شدم مامان و گریه میکنه و میگه خسته شدم از بس به همه توضیح دادم آذرخش آرومش میکنه و در آخر دوعا بهش میگه که فاتح میاد تا ازت عذرخواهی کنه. بعد از آذرخش سولماز میاد و با دوعا خوش و بش میکنن و بهش درس زندگی میده که چجوری باید مردو تو دستش بگیره. عامر ماجرارو از زبان عبداله خان میشنوه او با فاتح صحبت میکنه و بهش میگه خیلی تند رفتی نباید اینجوری با مادر دوعا حرف میزدی! و ازش میخواد بره حتما باهاش حرف بزنه و معذرت خواهی کنه. آذرخش تو یه جلسه متوجه میشه یه دانش آموز را چندتا مدرسه قبول نکردن او این مسئله را با اعضاء جلسه درمیون میزاره که بهتره اول با خانواده اش حرف بزنن تا ببینن مشکلش چیه بعد تصمیم بگیرن تا الکی جلوی رشد یه بچه را نگیرن آنها هم قبول میکنن. آذرخش با خانواده اون پسر تماس میگیره و باهاش قرار میزاره. دوعا به محل کار شعله میره و باهاش حرف میزنه و میگه که چه اتفاق هایی افتاده بود سپس ازش میخواد سب بیاد خونه عبداله خان.
شعله اول مخالفت میکنه اما بعد از شنیدن اصرارهای دوعا که میگه نقشه داره تا به همه بفهمونه راست میگفته و پنبه دروغگوعه شعله قبول میکنه. دوعا با فاتح سر قرار با آذرخش میرن فاتح معذرت خواهی میکنه و آذرخش میگه من قبول دارم دوعا اشتباه کرده نباید دروغ میگفته بهت هرچند اصلا احتیاج به اجازه گرفتن نداشته واسه دانشگاه رفتن ولی کار تو درست نبود میتونستین برین خونه باهم حرف بزنین نه تو دانشگاه جلوی همه بعد از کمی حرف زدن بحث تموم میشه. آذرخش به مدرسه برمیگرده و وقتی مادر اون بچه وارد اتاقش میشه متوجه میشه همون زنی هست که ازش شکایت کرده بود آنها درباره بچه باهم صحبت میکنن در آخر آذرخش میگه تمام تلاشمو میکنم که به درسش ادامه بده سپس موقع خداحافظی میپرسه چیشد که صرف نظر کردین از شکایت؟ او میگه نمیدونین؟ آقا عامر با همسر من آشنا درومدن و پادرمیونی کردن آذرخش تو فکر میره. امید به نورسما زنگ میزنه و بهش میگه امشب برنامه داریم نزدیک خونه شماست ساعت ۱۱ نورسما جا میخوره و میگه نمیتونم اما در آخر به امید میگه خبر میدم. مادرش صداش میزنه تا بیاد به آشپزی برسه که نورسما به خودش میگه همه ی عمر من رفت تو آشپزی مگه چی میشه پای دلم راه برم یخورده! همان موقع پیام میده که میام….