خلاصه داستان قسمت ۲۳ سریال ترکی عشق از نو + عکس

در این مطلب از سایت جدولیاب خلاصه داستان قسمت ۲۳ سریال ترکی عشق از نو را می توانید مطالعه کنید. با ما همراه باشید. سریال ترکی عشق از نو (به ترکی استانبولی: Aşk Yeniden) مجموعه تلویزیونی ترکیه‌ای، در ژانر کمدی، عاشقانه است که مهر ۹۹ با دوبله فارسی توسط شبکه های جم در حال پخش می باشد. بازیگران اصلی آن ازگه ازپیرینچی، بورا گولسوی می باشند.

قسمت ۲۳ سریال ترکی عشق از نو

خلاصه داستان سریال ترکی عشق از نو 

زینب که بدون خبر دادن به خانواده اش، با عشقش اَرتان به آمریکا فرار کرده بود، بعد از اینکه توسط ارتان ترک شد، با پسر چند ماهه اش، نا امید به ترکیه برمی گردد. زینب که نمی‌داند چه توضیحی دربارهٔ پسرش، به پدر خود بدهد، درمانده سوار هواپیما می‌شود. از طرف دیگر فاتیح که برای فرار از نامزد اجباریش به آمریکا رفته بود، بعد از شکست عشقی در آمریکا تصمیم به بازگشت به ترکیه می‌گیرد. داستان این دو که در راه برگشت به خانه با هم آشنا می‌شوند، قصهٔ سریال عشق از نو ست.که لحظات خنده دار و عاشقانه‌ای را می‌آفریند.

قسمت ۲۳ سریال ترکی عشق از نو 

وقتی فاتح می فهمد که مریم مادر زینب است، شوکه می شود و سریع سر میز برمیگردد و دل درد را بهانه میکند تا به همراه زینب به خانه برگردند. او و زینب از سر میز بلند شده و بیرون می روند. زینب اصرار دارد تا فاتح را به دکتر ببرد اما فاتح میگوید که با استراحت خوب می شود. اورهان با شوکت تماس میگیرد و خبر میدهد که فاتح و زینب از رستوران رفته اند. وقتی زینب و فاتح به خانه می رسند، فاتح سر میز شام پیش بقیه می رود. زینب از اینکه فاتح دل دردش را فراموش کرده متعجب می شود و فاتح بهانه می آورد که گاهی دلش درد گرفته و دوباره خوب می شود. زینب سر میز شام میگوید که مریم به او پیشنهاد کار داده است. فاتح از شنیدن این حرف شوکه می شود. گلسوم به زینب میگوید که او اگر بخواهد کار کند میتواند به شرکت خودشان برود، اما زینب میگوید که ترجیح میدهد با توانایی‌های خودش مشغول به کار شود. آخر شب، شوکت به فاتح پیام میدهد و میخواهد او را ببیند. فاتح منتظر میماند تا زینب خوابش ببرد.سپس پنهانی بیرون می رود. مقدس از پنجره متوجه رفتن فاتح شده و کنجکاو می شود. او به اتاق می رود و زینب را بیدار میکند و از او در مورد رفتن فاتح سوال میکند.
زینب که از چیزی خبر ندارد، جا میخورد و تظاهر میکند که فاتح برای خرید داروی دل پیچه رفته است. مقدس متوجه می شود که فاتح روی کاناپه خوابیده بود و آنها کنار هم نمی‌خوابند. زینب میگوید که فاتح به خاطر دل درد جدا از او خوابیده است. فاتح پیش شوکت می رود. شوکت از او میخواهد که فردا، مریم را بدزدد و پیش او ببرد. فاتح کلافه شده و دلیل این کار را میپرسد. شوکت به او میگوید که مریم سالها پیش، بخاطر یک مرد دیگر آنها را ترک کرده و رفته است. اورهان و سلین به آشپزخانه می روند تا اورهان غذا بخورد. مقدس یه سمت آشپزخانه می رود و سلین و اورهان پشت کابینتها پنهان می شوند. کمی بعد، فهمی نیز به آشپزخانه می رود و سلین و اورهان منتظر می‌مانند تا آنها بروند. زینب بخاطر بیرون رفتن پنهانی فاتح عصبانی شده و در اتاق را قفل میکند. هنگامی که فاتح برمیگردد، مجبور می شود به اتاق سلین برود و کنار او بخوابد. صبح، خدمتکار متوجه سلین و اورهان می شود که در آشپزخانه خوابشان برده. او جیغ میکشد و بچه ها بیدار می شوند. سپس سلین سریع اورهان را از پنجره بیرون میفرستد. زینب بخاطر بیرون رفتن پنهانی فاتح با او بحث کرده و سپس قهر میکند. فاتح نمی‌تواند ناراحت را به او توضیح دهد و درمانده می شود. فاتح به شرکت مریم می رود و به بهانه اینکه میخواهد با او حرف بزند، او را بیرون می برد. در روسیه‌، ارتان را به همراه بقیه افراد که داخل کامیون بودند دستگیر میکنند و برای بازجویی‌ به کلانتری می برند. او که زبان روسی بلد نیست، است فاتح را می برد و میگوید که فاتح او را به روسیه فرستاده است.

۰ ۰ آرا
امتیازدهی به مقاله

ایمیل برای اطلاع رسانی
بهم خبر بده
guest

0 نظرات
Inline Feedbacks
نمایش تمام کامنتها
دکمه بازگشت به بالا