خلاصه داستان قسمت ۲۵۶ سریال ترکی تردید (هرجایی)
در این مطلب از سایت جدولیاب خلاصه داستان قسمت ۲۵۶ سریال ترکی تردید (هرجایی) را مطالعه می فرمایید. با ما همراه باشید. سریال ترکی هرجایی در روزهای جمعه ساعت ۸ شب به وقت ترکیه پخش می شود و دارای طرفداران بی شماری در ترکیه و دیگر کشورها می باشد. هرجایی (عهدشکن، بیوفا) یک مجموعه تلویزیونی درام عاشقانه ترکیه است که حاصل پیدایش یک عشق با طعم انتقام و با بازی آکین اوزو، گولچین سانتیرجی اوغلو، ابرو شاهین، اویا اونوستاشی ، احمد تانسو تانشانلر، سرهت توتوملر میباشد.
خلاصه داستان قسمت ۲۵۶ سریال ترکی تردید
وقتی فیرات و زینب خبر حامله شدن زینب را به اسما می دهند اسما از ته دل و از روی خوشحالی اشک می ریزد و هردو را در آغوش می گیرد. بعد هم فیرات از اسما می خواهد تا از این به بعد همراه آنها زندگی کند و اسما با کمال میل قبول می کند.
ریان دلش نمی آید تا امید ختنه بشود و می ترسد و نگران است. میران و جهان سعی می کنند او را آرام کنند او را بیرون از اتاق می فرستند. میران جهان را به عنوان ساقدوش امید انتخاب می کند که این حرکت جهان را متاثر و خوشحال می کند. وقتی میران و نصوح متوجه می شوند عزیزه به دیدن فسون رفته با نگرانی سراغش می روند چون فکر می کنند بلایی سر فسون یا خودش بیاورد. نصوح عزیزه را عایشه صدا می زند اما عزیزه با بغض می گوید: «من دیگه عایشه نیستم و نمیشم. اینم مجازات منه… تاوان کارهایی باشه که انجام دادم. »
وقتی ریان به اتاق امید می رود، می بیند که یارن امید را در آغوش گرفته و وحشت می کند و پسرش را فورا از آغوش او بیرون می کشد. یارن با خنده و بیخیالی می گوید: «ترسیدی بلایی سرش بیارم نه؟ هرچی نباشه من کسیم که بچه خودمو کشتم! »
ریان می گوید: « تو خودت باید حساب این کارو بدی یارن. من تورو قضاوت نمیکنم. » یارن می گوید: «لازم نیست بترسی میدونی که اگه میخواستم میتونستم فورا کارم رو حل کنم! » ریان با انزجار به او چشم می دوزد و یارن با نفرت می گوید: «تو همه چیزمو از من گرفتی. تاوان اینو پس میدی. » ریان او را از اتاق بیرون می کند و نفس عمیقی می کشد.
شب موقع جشن، هرکس هدیه ی خودش را به ریان و امید می دهد. محفوظ عکسی از بچه های خیریه که نشان می دهد کار ساختمانش تمام شده به او می دهد و خوشحالش می کند. عزیزه هم عمارت اصلان بی را که به اسم ریان زده به دستش می دهد. ریان کمی جا می خورد و تصمیم می گیرد عمارت را وقف کند. در آخر هم جهان ساعتی را که در نوجوانی اش هازار به او داده بود را به امید می دهد و می گوید: «فکر کردم یادگاری خوبی از پدربزرگش براش میشه. » ریان و میران بغض می کنند و از جهان تشکر می کنند. یارن که متوجه شده عزیزه تکه کاغذی به ریان داده، با عصبانیت از شیدا می پرسد که کاغذ چه بوده و وقتی می فهمد عزیزه عمارت اصلان بی را به اسم ریان کرده با نفرت و عصبانیت می گوید: «من خانم اون عمارتم. اون عمارت منه. ریان همه چیز منو از من گرفت. » و مثل با عجله به خانه شان برمی گردد و اسلحه ای برمیدارد. هاندان متوجه حال او شده تعقیبش می کند.
عزیزه جشن را زود ترک می کند و به خودش می گوید: «من سعی کردم فرشته ای با قلب زیبا بشم اما آتش هایی که برافروختم دست از سرم برنداشتن. هیچ وقت نتونستم عایشه ی معصوم باشه… آتش انتقامم همیشه روشن موند و من تو تاریکی گم شدم… بزرگترین دشمن درونم بوده… » و می رود…
همه دور هم هستند که یارن اسلحه به دست وارد جمع می شود و اسلحه را به سمت ریان نشانه می رود و فریاد می زند: «تو باید تاوان همه چیزو بدی. تو اول عشقمو ازم گرفتی و بعد پدر و مادر و پدربزرگمو. حالا هم عمارتمو. باید بمیری. » میران و جهان از او می خواهند اسلحه را کنار بگذارد و حتی جهان مقابل اسلحه ی یارن می ایستد. یارن بغض می کند و می گوید: «ریان ارزش اینو داره جونت رو به خاطرش بدی؟ » و عصبانیتش بیشتر می شود و ندانسته به سمت جهان شلیک می کند. جهان با دستان زخمی روی زمین می افتد و همان موقع افراد پلیس به عمارت می ریزند و یارن را به جرم قتل هارون دستگیر کرده و می برند…
بیشتر بخوانید:
خلاصه داستان قسمت آخر سریال ترکی تردید (هرجایی) + جزئیات داستان