خلاصه داستان قسمت ۳۱ سریال ترکی بهار + عکس

در این مطلب از سایت جدولیاب خلاصه داستان قسمت ۳۱ سریال ترکی بهار را برایتان گذاشته ایم، امیدوارم خوشتون بیاد. با ما همراه باشید. سریال بهار توسط نسلیهان یشیلیورت کارگردانی شده است و آسنا بولبلوگلو نیز به‌عنوان تهیه‌کننده این مجموعه شناخته می‌شود. این سریال در کشور ترکیه تولید شده است و روز‌های فرد از شبکه ترکی جم تیوی به زبان فارسی پخش می‌شود. بهار، بیست سال پیش، از دانشکده پزشکی فارغ التحصیل شد، اما به جای اینکه حرفه پزشکی را دنبال کند، خانه‌دار شدن را انتخاب کرد. او با جراح موفق تیمور یاووز اوغلو ازدواج کرده و زندگی خود را وقف همسر و فرزندانش کرده است. اما ناگهان خانواده به ظاهر خوشحال یاووز اوغلو با بیماری بهار دچار مشکلاتی می‌شود. پزشک بهار، اورن، مصمم به نجات اوست و می‌گوید تنها راه حل، پیوند کبد است؛ اما تنها کبد سازگار خانواده، متعلق به تیمور است!

قسمت ۳۱ سریال ترکی بهار
قسمت ۳۱ سریال ترکی بهار

قسمت ۳۱ سریال ترکی بهار

بهار مادرش را تو بیمارستان می‌بینه بعد از کمی صحبت کردن بهش میگه که خیلی وقته بچه‌ها نیومدن خونه پیشت اگه اشکالی نداره امشب بیان گل چیچک خوشحال میشه و میگه آره حتماً منم خیلی دلم واسشون تنگ شده اما مشکلی پیش اومده؟ چیزی شده؟ بهار میگه نه می‌خوام امشبو با تیمور تنها باشم مادرش واسش خوشحال میشه و میگه خیلی خوب میشه، باشه عزیزم. تیمور بعد از سرکار به بهار زنگ میزنه و میگه کجاست تا با هم برن خونه بهار میگه من یکم زودتر اومدم خونه تا اینجا رو آماده کنم ولی یه اتفاقی افتاده تیمور می‌پرسه چی شده؟ بهار میگه رنگین واسم یه آدرس فرستاد و خواسته باهام حرف بزنه دارم میرم اونجا تیمور ازش می‌خواد تا وایسه با هم برن اما بهار میگه من راه افتادم تو خودت بیا اگه میای، تیمور استرس می‌گیره و به آدرسی که بهار داده سریعاً میره، بهار از طرفی برای رنگین درس رستوران را می‌فرسته تا به اونجا بیاد تیمور زودتر به اونجا می‌رسه و به رنگین میگه تو داری چیکار می‌کنی؟ رنگین با تعجب میگه بهار خودش آدرس فرستاد تا بیام اینجا! تیمور جا می‌خوره و با استرس میگه حتماً همه چیزو فهمیده!

سپس همان موقع بهار برایش پیامی می‌فرسته و میگه صبح دیدم که چه جوری با هم دعوا می‌کردین امیدوارم وضعیت بینتون درست بشه تیمور شوکه می‌شه و به رنگین میگه که امروز صبح دیدتمون و با سرعت به طرف خانه میره. بهار لباس عروس و خیلی چیزهای دیگه را تو حیاط خانه می‌سوزونه تیمور از راه می‌رسه و سعی می‌کنه آرومش کنه و ازش می‌خواد ببخشتش اما بهار اعتنایی نمی‌کنه. تیمور بهش میگه داری چیکار می‌کنی؟ بهار میگه نه تنها من بلکه همه باید یه سری چیزارو از نو شروع کنن سپس چاعلا به دنبال بهار میاد و با همدیگه میرن به طرف کلوبی که بهار اولین بار تیمور اونو اونجا دیده بود. چاعلا به بهار میگه همه چیز از اینجا شروع شد و همین جا هم این ازدواج دفن و تموم میشه. تیمور بعد از رفتن بهار تنهایی تو خونه نشسته و شروع می‌کنه به خوردن نوشیدنی که مادرش از راه می‌رسه و می‌پرسه چی شده؟ اینجا چه خبره؟ تیمور بهش میگه که بهار همه چیزو فهمیده نورا حالش بد میشه و با ناراحتی به طرف اتاقش میره. فردای آن روز نورا پیش تیمور میره که هنوز نخوابیده و بهش میگه هر کاری می‌خوای بکنی بکن می‌خوای به پاش بیفت می‌خوای گل بارونش کن ولی نذار ازت جدا بشه و آواره بشیم! تیمور بهش میگه تو نگران مال و اموالتی یا نگران جدا شدن من؟ نورا میگه معلومه که جفتش اما از طرفی بهار پیش وکیل طلاق رفته و کارهای طلاقشو انجام میده…..

بیشتر بخوانید:

خلاصه داستان قسمت اول تا آخر سریال ترکی بهار + عکس

۰ ۰ آرا
امتیازدهی به مقاله

ایمیل برای اطلاع رسانی
بهم خبر بده
guest

0 نظرات
Inline Feedbacks
نمایش تمام کامنتها
دکمه بازگشت به بالا