خلاصه داستان قسمت ۳۳ سریال ترکی بهار + عکس

در این مطلب از سایت جدولیاب خلاصه داستان قسمت ۳۳ سریال ترکی بهار را برایتان گذاشته ایم، امیدوارم خوشتون بیاد. با ما همراه باشید. سریال بهار توسط نسلیهان یشیلیورت کارگردانی شده است و آسنا بولبلوگلو نیز به‌عنوان تهیه‌کننده این مجموعه شناخته می‌شود. این سریال در کشور ترکیه تولید شده است و روز‌های فرد از شبکه ترکی جم تیوی به زبان فارسی پخش می‌شود. بهار، بیست سال پیش، از دانشکده پزشکی فارغ التحصیل شد، اما به جای اینکه حرفه پزشکی را دنبال کند، خانه‌دار شدن را انتخاب کرد. او با جراح موفق تیمور یاووز اوغلو ازدواج کرده و زندگی خود را وقف همسر و فرزندانش کرده است. اما ناگهان خانواده به ظاهر خوشحال یاووز اوغلو با بیماری بهار دچار مشکلاتی می‌شود. پزشک بهار، اورن، مصمم به نجات اوست و می‌گوید تنها راه حل، پیوند کبد است؛ اما تنها کبد سازگار خانواده، متعلق به تیمور است!

قسمت ۳۳ سریال ترکی بهار
قسمت ۳۳ سریال ترکی بهار

قسمت ۳۳ سریال ترکی بهار

بهار به همراه رنگین و تیمور به خانه شخصی به نام عصمت میرن اونجا متوجه میشن که فیدان و الماس هووهای همدیگه هستند که با عصمت در یه خانه زندگی می‌کنند. فیدان واسشون تعریف می‌کنه که شوهرش وقتی می‌فهمه همسر اولش فیدان باردار نمی‌شه سرش هوو میاره و او هم وقتی فهمیده انقدر عصمت را کتک زده که باعث شده یه پایش بلنگه. او شروع می‌کنه به سرزنش کردن الماس بهار می‌پرسه چه جوری و برای چی تو یه خونه زندگی می‌کنین؟ فیدان میگه چون از وقتی سرم هوو آورده زندگیش سیاه شد و حتی الماس ۱۰ ساله که باردار نشده دیگه! تیمور با شنیدن این حرفا ترس وجودشو می‌گیره و به هم می‌ریزه. دکتر رها با یکی از اهالی روستا صحبت می‌کنه و متوجه میشه که کلی از بچه‌های اون روستا ختنه نشدن دکتر رها میگه دکتر اورن و تیمور انجام میدن. یه جشن می‌گیریم و این کارو انجام میدیم اون زن میگه ولی یه بچه هستش که حاضر به انجام این کار نیست! بهار میگه دکتر تیمور رابطه‌اش با بچه‌ها خیلی خوبه و همین حرف باعث میشه دکتر رها تیمور را پیش اون بچه بفرسته.

اون بچه که اسمش عمره از ترس رفته بالای درخت که تیمور مجبور میشه بهش مقداری پول بده تا بیاد پایین وقتی اون پسر بچه تو بغل تیمور می‌پره باعث میشه مچ پاش بپیچه. مادر عمر از تیمور خوشش اومده و مدام دور و بر اون می‌پلکه. دختران مجرد روستا از دکتر اورن خوششون اومده و مدام دور و برش میرن. بهار از خوش و بش کردن‌های دکتر رها با چاعلا متوجه میشه که ازش خوشش اومده. شب مهمونی برای ختنه سرون گرفتن رنگین پیش بهار میره و بهش میگه به حرفات فکر کردم قبول می‌کنم و از بیمارستان میرم اما منم یه شرط دارم تو هم باید از تیمور جدا بشی! اگه قراره زندگیم بپاشه توام باید زندگیت بپاشه. تو زندگی منو ازم دزدیدی و تو این قضیه مقصر فقط من نیستم مقصر تویی که اومدی وسط زندگی من و تیمور! بهار پوزخند می‌زنه و بهش میگه واقعا اینجوری به قضیه نگاه می‌کنی؟ رنگین میگه من به این قضیه اینجوری نگاه می‌کنم که نمی‌خواسته یه زن حامله را ول کنه و واسه همین باهات بوده سپس بهار می‌خواد بره که رنگین صداش می‌زنه و میگه یه حقیقت دیگه‌ای هم هست تا می‌خواد قضیه پارلا را بگه تیمور به اونجا میاد و مانعش میشه و نسبت به گفتن این حقیقت به بهار او را منع می‌کنه‌…

بیشتر بخوانید:

خلاصه داستان قسمت اول تا آخر سریال ترکی بهار + عکس

۰ ۰ آرا
امتیازدهی به مقاله

ایمیل برای اطلاع رسانی
بهم خبر بده
guest

0 نظرات
Inline Feedbacks
نمایش تمام کامنتها
دکمه بازگشت به بالا