خلاصه داستان قسمت ۳۶ سریال ترکی بهار + عکس
در این مطلب از سایت جدولیاب خلاصه داستان قسمت ۳۶ سریال ترکی بهار را برایتان گذاشته ایم، امیدوارم خوشتون بیاد. با ما همراه باشید. سریال بهار توسط نسلیهان یشیلیورت کارگردانی شده است و آسنا بولبلوگلو نیز بهعنوان تهیهکننده این مجموعه شناخته میشود. این سریال در کشور ترکیه تولید شده است و روزهای فرد از شبکه ترکی جم تیوی به زبان فارسی پخش میشود. بهار، بیست سال پیش، از دانشکده پزشکی فارغ التحصیل شد، اما به جای اینکه حرفه پزشکی را دنبال کند، خانهدار شدن را انتخاب کرد. او با جراح موفق تیمور یاووز اوغلو ازدواج کرده و زندگی خود را وقف همسر و فرزندانش کرده است. اما ناگهان خانواده به ظاهر خوشحال یاووز اوغلو با بیماری بهار دچار مشکلاتی میشود. پزشک بهار، اورن، مصمم به نجات اوست و میگوید تنها راه حل، پیوند کبد است؛ اما تنها کبد سازگار خانواده، متعلق به تیمور است!
قسمت ۳۶ سریال ترکی بهار
دوست پسر نورا واسش گل آورده که او خوشحال میشه و برای اینکه نمیتونه دعوتش کنه داخل عذرخواهی میکنه چون تیمور خونه ست او قبول میکنه و از اونجا میره. تیمور از مادرش میپرسه کی بود که او به دروغ میگه هیچی از انجمن واسم گل آوردن. بهار با اورن رفته به دیدن خونه بهار از خونه خوشش اومده و میگه باید بچه همان بیان ببینن مشاور املاک میگه پس تا فردا بهم خبر بدین. تیمور به بهار زنگ میزنه و به بهونه مادرش اونو دعوت میکنه تا با بچه هاش شب بیان خونه و باهم شام بخورن او ناچارا قبول میکنه. وقتی شب به اونجا میرن نورا مدام میگه به بهار که چون تو الان هستی حالم بهتره انرژیم بهتره و ازش میخواد جایی نره اما بهار اعتنایی نمیکنه. سپس بعد از شام او میگه که هوس بستنی کردم و با هما و آراز میره بستنی بخورن تا به این بهونه بهار و تیمور باهم تنها بشن. آنها کمی صحبت میکنن و وقتی میفهمه بهار که ماهی هاش مرده بهار گریه میکنه و بهم میریزه و میگه تو چیکار کردی؟ و با گریه ماهی هاشو برمیداره و از اونجا میره. فردای آن روز جلوی بیمارستان تیمور منتظر بهاره و با دیدنش ازش به خاطر شب گذشته معذرت خواهی میکنه و ازش میخواد تا بهش مهلت جبران کردن بده.
بهار میگه چیزی میگی که بهم جنون دست میده! تمومش کن! تیمور قبول میکنه و بهار میره. زینب از دکتر رنگین میخواد تا اجازه بده بره بیرون یکم واسه بچه اش خرید کنه او اول قبول نمیکنه ولی وقتی اصرارهای زینبو میبینه قبول میکنه. زینب خوشحال میشه و با پدر و مادرش میرن پیش آراز تا کا های ترخیصشو بکنه آراز میگه بهتر بود تا اومدن جواب آزمایش میموندین تو بیمارستان! زینب میگه نه میرم دوباره برمیگردم آلاز قبول میکنه. آنها به خرید رفتن و موقع برگشت زینب احساس درد پیدا میکنه و رو زمین میوفته. از طرفی جواب آزمایشش میاد و آراز میگه سریعا باهاشون تماس بگیرن و بگن که زینب سریع بیاد به بیمارستان. وقتی با آمبولانس میره بلافاصله میره تو اتاق عمل اما جونشو از دست میده و آراز حسابی ناراحت میشه و به میریزه و مقصر خودشو میدونه. وقتی از اتاق عمل بیرون میاد پدر زینب به طرفش حمله میکنه که جلوشو میگیرن و بهار آرازو از اونجا دور میکنه و دلداریش میده تا کمی آروم بشه. رنگین جواب آزمایشو برای سلیم برادرش میفرسته تا کارشو شروع کنه. تیمور میره به پدر زینب میگه که مقصر من بودم و تقصیر را به گردن خودش میندازه آراز وقتی میفهمه میره پیش پدرش و بغلش میکنه و میگه چرا همچین کاری کردی؟ من باید تاوان بدم نه شما! بهار میگه ما پدر و مادرتونیم همه کار میکنیم واستون و همدیگرو خانوادگی بغل میکنن که اورن میبینه و جا میخوره….