خلاصه داستان قسمت ۳۹ سریال ترکی شربت زغال اخته + عکس

در این مطلب از سایت جدولیاب شما شاهد قسمت ۳۹ سریال ترکی شربت زغال اخته می باشید. همراه ما باشید. سریال ترکی «شربت زغال آخته» (Kızılcık Şerbeti) محصول سال ۲۰۲۲ کشور ترکیه می باشد که به سفارش شبکه «شو تی وی» ساخته شده است. کارگردان این سریال را «هاکان کیرواوانچ» و نویسندگی اش را «ملیس جیولک» برعهده دارند. این سریال روزهای زوج ساعت ۲۳:۰۰ از شبکه جم سریز پخش می شود و یک ساعت بعد از شبکه جم سریز پلاس پخش می شود.

قسمت ۳۹ سریال ترکی شربت زغال اخته
قسمت ۳۹ سریال ترکی شربت زغال اخته

قسمت ۳۹ سریال ترکی شربت زغال اخته

آذرخش با شنیدن داستانی که عامر تعریف کرده شوکه شده و میپرسه این چیزی که گفتی حقیقت داره؟ عامر میگه وقتی دیدم دارم از دستت میدم ترسیدم واسه همین گفتم بزرگترین رازمو بهت بگم. آذرخش میگه من اصلا باورم نمیشه این چه کاریه که! یه پدر چطور میتونه همچین کاری بکنه زندگی پسرشو سیاه کنه! یعنی هیچکی نبود بگه دارین چیکار میکنین؟ عامر میگه نه هیچکی و کسی جرأت نداشت مخالفت کنه این یه دستور بود آذرخش دلش به حالش میسوزه و میگه باور نکردنیه برای هضمش یه زمانی احتیاج دارم. مصطفی و نیلای به خونه آذرخش رفتن و اونجا معذرت خواهی میکنن که مزاحمشون شدن دوعا میگه اینجا خونه خودتونه راحت باشین و میگه هم میتونین اتاق من بمونین هم اینکه یکی تون بره پیش شعله خاله ام طبقه پایین زندگی میکنه نیلای یهو داد میزن نو میگه نه که اونا تعجب میکنن میلای میگه آخه من باید حتما با شوهرم باشم نمیتونم بدون اون بخوابم دوعا میگه آهان باشه سپس به چیمن میگه بیا بریم اتاق. آماده کنیم. آذرخش به عامر میگه واقعا نمیدونم چی بگم زندگیت سیاه شده اما بالاخره الان یه زن تو زندگیت هست و تا زمانیکه تو زندگیته نمیشه ما بشیم تو مشکلات خانوادگیتو حل کن طلاق بگیر منم سعی میکنم چیزهایی که شنیدمو هضم کنم.

فاتح به نورسما میگه الان دوعا بهم پیام داد گفت مصطفی و نیلای اونجان نورسما جا میخوره و میگه چی؟ رفتن اونجا؟ مامان واقعا عصبی میشه دیگه سپس باهم صحبت میکنن و نورسما میگه که کار اون نیلایه داداشم که چیزی نمیتونه بگه سپس از فاتح میخواد باهاشون حرف بزنه سریعتر برگردن. وقتی پیش پنبه و عبداله خان میرن بهشون میگن که اونا خونه آذرخش پنبه شوکه میشه و میگه چی؟ او از عبداله خان میخواد تا کوتاه بیاد اما او مقصر هم شدم؟ و با کلافگی از اونجا میره. نورسما با امید تلفنی صحبت میکنن و نورسما بهش میگه چقدر خوب شد که باهات حرف زدم سبک شدم. فردای آن روز نیلای به آسپزخانه میره تا برای میز صبحانه کمک کنه اما آب گوجه میریزه رو صورت و لباس سولماز که ازش میخوان بره تو سالن بشینه و کمک نکنه. مصطفی بعد از چند دقیقه به آشپزخانه میره و از طرز کار کردنش سولماز و سویلای جا میخورن و میفهمن خوب کارشو بلده.مصطفی میز صبحانه مفصلی چیده که همگی خوششون میاد مصطفی میگه اینکه چیزی نیست نوش جونتون. خونه عبداله خان بعد از رفتنش با فاتح پنبه به نورسما میگه ما هم بریم خونه آذرخش خانم.

نورسما میگه چقدرم که میریم تاثیر داره و تونستیم برگردونیمشون. سر میز صبحانه دوعا گوشیش زنگ میخوره و هم گروهیای دانشگاهش بهش زنگ زدن و میگن برای پروژه رفتن شرکت کی میاد پس! دوعا ناچارا میگه باشه الان راه میوفتم و میام. بعد از چند دقیقه مصطفی میره تو آشپزخانه و با سولماز چیزکیک سباستین درست میکنن که سولماز ازش تعریف میکنه که از کجا یاد گرفته مصطفی میگه تو هتل کار میکردیم منم تو آشپزخانه بودم خیلی دوست داشتم یه آشپز بشم اما بابام نمیزاشت سولماز میگه هنوز دیر نشده از کجا معلوم شاید یه روزی آشپز شدی و میره. پنبه و نورسما به خونه آذرخش اومدن که میبینن نیلای حسابی اونجارو کثیف کرده آنها جا میخورن و خجالت میکشن مصطفی در حالیکه پیشبند آشپز بسته به سالن میاد که پنبه و نورسما با دیدن او شوکه میشن و پنبه میگه تو داری چیکار میکنی؟ مصطفی میگه هیچی داشتم آشپزی میکردم سپس کنار نیلای میشینه.دوعا به اتاق کنفرانسی میره که دوستاش اونجان تا باهم به کارشون برسن فاتح از قصد میاد و باهاش با مهربونی رفتار میکنه و می بوستش دوعا میپرسه داری چیکار میکنی؟ فاتح میگه بده دارم طبیعی جلوه میکنم؟…..

بیشتر بخوانید:

خلاصه داستان قسمت اول تا آخر سریال ترکی شربت زغال اخته

۰ ۰ آرا
امتیازدهی به مقاله

ایمیل برای اطلاع رسانی
بهم خبر بده
guest

0 نظرات
Inline Feedbacks
نمایش تمام کامنتها
دکمه بازگشت به بالا