خلاصه داستان قسمت ۳ سریال ترکی بهار + عکس
در این مطلب از سایت جدولیاب خلاصه داستان قسمت ۳ سریال ترکی بهار را برایتان گذاشته ایم، امیدوارم خوشتون بیاد. با ما همراه باشید. سریال بهار توسط نسلیهان یشیلیورت کارگردانی شده است و آسنا بولبلوگلو نیز بهعنوان تهیهکننده این مجموعه شناخته میشود. این سریال در کشور ترکیه تولید شده است و روزهای فرد از شبکه ترکی جم تیوی به زبان فارسی پخش میشود. بهار، بیست سال پیش، از دانشکده پزشکی فارغ التحصیل شد، اما به جای اینکه حرفه پزشکی را دنبال کند، خانهدار شدن را انتخاب کرد. او با جراح موفق تیمور یاووز اوغلو ازدواج کرده و زندگی خود را وقف همسر و فرزندانش کرده است. اما ناگهان خانواده به ظاهر خوشحال یاووز اوغلو با بیماری بهار دچار مشکلاتی میشود. پزشک بهار، اورن، مصمم به نجات اوست و میگوید تنها راه حل، پیوند کبد است؛ اما تنها کبد سازگار خانواده، متعلق به تیمور است!
قسمت ۳ سریال ترکی بهار
تیمور شب میره پیش مادرش و باهاش حرف میزنه و میگه میخوام برم عمل کنم و به بهار کمک کنم اومدم بهت بگم تو هم موافق باشی اما مادرش بهش میگه اگه نباشم چی؟ اصلا مگه تو مقصر این وضع بهاری؟! چرا باید الکی جون خودتو به خطر بندازی بری زیر تیغ جراحی هان؟ تیمور باهاش حرف میزنه و میره. فردای آن روز میره پیش دکتر و میگه خطری واسه من داره یا نه؟ او با طعنه میگه بله خطر بزرگی مثلا روی شکمتون شاید ۴سانت برش بخوره! تیمور آمادگیشو برای عمل اعلام میکنه و میره تا فرم پر کنه همان موقع امضاء، معشوقه اش بهش پیام میده حالا که زنت انقدر واست مهمه که میخوای جونتو به خاطرش به خطر بندازی پس دیگه رابطه ما معنی نداره. تیمور میخواد امضاء کنه که مادرش سر بزنگاه میرسه و ازش میگیره و رضایت نامه را پاره میکنه و میگه نمیزارم همچین کاری بکنی! بهار حرف های آنها را میشنود و بهم میریزه. وقتی برمیگرده تو اتاقش حالش بد میشه که همان موقع دستیار جراح بهش میگه که تیمور از عمل منصرف شده او بهم میریزه و همان موقع میببنه بهار حالش بد شده و به دستیارش میگه به مرکز اهداء عضو زنگ بزنه سریع و خودش بالاسرش میره و احیاء قلبی میکنه و موفق میشه به زندگی برگردونتش.
او میگه سریع باید عمل بشه و به اتاق عمل میبرنش. پشت اتاق عمل همه منتظرن و مادر بهار با دیدن تیمور و مادرش باهاشون دعوا میکنه و میخواد بهشون حمله کنه که آراز جلوشو میگیره و آرومش میکنه. عمل بهار تموم میشه و وقتی به هوش میاد با دیدن تیمور میگه حالا به حسابت میرسم که تیمور به بچه هاش میگه اثرات داروی بیهوشیه! بعد از گذشت چند روز بهار مرخص میشه که مادرش جلوی بیمارستان میبینتش و ازش میخواد به اون خونه برنگرده بهار میگه بهت قول میدم دیگه هیچی مثل قبل نیست ولی برای بچه هام باید برم. وقتی به خانه میره نورا مادر تیمور برای خود نمایی و خوب نشون دادن خودش مهمون دعوت کرده و برای بهار جشن گرفته و سورپرایزش کرده تو سخنرانی بهار با تیکه میگه که تیمور و نورا هیچ کاری واسش نکردن…