خلاصه داستان قسمت ۴۰ سریال ترکی بهار + عکس

در این مطلب از سایت جدولیاب خلاصه داستان قسمت ۴۰ سریال ترکی بهار را برایتان گذاشته ایم، امیدوارم خوشتون بیاد. با ما همراه باشید. سریال بهار توسط نسلیهان یشیلیورت کارگردانی شده است و آسنا بولبلوگلو نیز به‌عنوان تهیه‌کننده این مجموعه شناخته می‌شود. این سریال در کشور ترکیه تولید شده است و روز‌های فرد از شبکه ترکی جم تیوی به زبان فارسی پخش می‌شود. بهار، بیست سال پیش، از دانشکده پزشکی فارغ التحصیل شد، اما به جای اینکه حرفه پزشکی را دنبال کند، خانه‌دار شدن را انتخاب کرد. او با جراح موفق تیمور یاووز اوغلو ازدواج کرده و زندگی خود را وقف همسر و فرزندانش کرده است. اما ناگهان خانواده به ظاهر خوشحال یاووز اوغلو با بیماری بهار دچار مشکلاتی می‌شود. پزشک بهار، اورن، مصمم به نجات اوست و می‌گوید تنها راه حل، پیوند کبد است؛ اما تنها کبد سازگار خانواده، متعلق به تیمور است!

قسمت ۴۰ سریال ترکی بهار
قسمت ۴۰ سریال ترکی بهار

قسمت ۴۰ سریال ترکی بهار

چاعلا به بیمارستان اومده دنبال بهار و بهش میگه که هرجا میخوای بگو ببرمت اونجا تا حالت بهتر بشه او میگه فقط منو ببر پیش اون زنی که بهم گفتی وکیل کار درستیه ببر اونجا و باهم میرن. نورا خوابیده بود که خاطرات گذشته اش را خواب میبینه و با حالی بد بیدار میشه سپس یادش میاد که یه زنو هل داد و او از پله ها افتاد پایین و مرد. نورا سریعا به پرورشگاهی زنگ میزنه و میگه من خیلی سال پیش یه پسر بچه به اسم علیو آوردم اونجا میخواستم بدونم که حالش خوبه یا نه آنها خبری ازش ندارن و میگه خیلی گذشته از اون سالها که نورا میگه اگه خبری شد بهم بگین. دختری که اورن باهاش قبلا تو کشتیش باهاش آشنا شده بود تو بیمارستان پیش دکتر رها رفته تا درباره خسارات وارد شده حرف بزنن که از خیریه بدن بهشون و اونجا اورن دوباره باهاش روبرو میشه. بهارو. چاعلا به سر قرار با آیهان خانم رفتن. سلن هارد فیلم دوربین های بیمارستانو به دکتر رها میده و استرس داره که کسی فیلم دکتر تیمور و رنگینو باهم نبینه. نجم الدین به خانه پیش نورا رفته و باهم در حال حرف زدنن که تیمور به خانه میره و با شنیدن صدای مرد جا میخوره. سپس پیششون میره و میگه اینجا چخبره؟ نورا میگه که از دوستان خیریه هستن اومده بودن بهم سر بزنن و او از اونجا میره.

تیمور با نورا حرف میزنه و میگه این کارها چیه دیگه تو این سن! نورا میگه سن من مگه چشه؟ درضمن به کارهای خودت یه نگاه بنداز به من کار نداشته باش! سپس تیمور بهش میگه که بهار دادخواست طلاق داده نورا با ترس میگه چی؟ بهار وقتی میره سرویس تا یه آبی به صورتش بزنه آیهان با چاعلا حرف میزنه و میگه که تو یه چیزی میدونی که نمیگی اون چیه؟ او بهش میگه که پارلا دختر تیمور هستش و آیهان بهش میگه به پنهان کردنش ادامه بده این یه برگه برنده ست نباید زود رو کنیمش. سپس وقتی بهار برمیگرده بهش میگه که باید هرکاری میگم انجام بدی مو به مو. از پرورشگاه به نورا زنگ میزنن و میگن که ردی ازش پیدا نکردیم متأسفانه کسی هم ازش خبر نداره نورا تشکر میکنه و تلفنو قطع میکنه….

بیشتر بخوانید:

خلاصه داستان قسمت اول تا آخر سریال ترکی بهار + عکس

۰ ۰ آرا
امتیازدهی به مقاله

ایمیل برای اطلاع رسانی
بهم خبر بده
guest

0 نظرات
Inline Feedbacks
نمایش تمام کامنتها
دکمه بازگشت به بالا