خلاصه داستان قسمت ۴۲ سریال ترکی شربت زغال اخته + عکس
در این مطلب از سایت جدولیاب شما شاهد قسمت ۴۲ سریال ترکی شربت زغال اخته می باشید. همراه ما باشید. سریال ترکی «شربت زغال آخته» (Kızılcık Şerbeti) محصول سال ۲۰۲۲ کشور ترکیه می باشد که به سفارش شبکه «شو تی وی» ساخته شده است. کارگردان این سریال را «هاکان کیرواوانچ» و نویسندگی اش را «ملیس جیولک» برعهده دارند. این سریال روزهای زوج ساعت ۲۳:۰۰ از شبکه جم سریز پخش می شود و یک ساعت بعد از شبکه جم سریز پلاس پخش می شود.
قسمت ۴۲ سریال ترکی شربت زغال اخته
همگی شوکه شدن که پنبه از لمان دعوت میکنه بیاد داخل که عبداله خان میگه شما برین من میرم دیگه و با فاتح و مصطفی میرن. لمان میپرسه که اینو میشناسین؟ پنبه میگه متاسفانه آره. فاتح و مصطفی تو مسیر شرکت باهم حرف میزنن و میگن از عمو بعید بود همچین کاری و درباره اش با هم حرف میزنن. شعله با امید در حال حرف زدنن که وقتی امید میفهمه شعله ظهر با پیرکی قرار داره جا میخوره و میگه که اون پنبه بفهمه زندگیتو به باد میده. بعد از قطع تماس شعله پیامی از عبداله خان دریافت میکنه که کاری واسش پیش اومده و کنسله شعله جا میخوره و میگه منو الان بازی داد؟ سر میز صبحانه آذرخش و سولماز با دوعا و چیمن صحبت میکنن و از اینکه دوباره تو خونه خودشون راحتن خوشحالن. پنبه از لمان میپرسه مطمئنه؟ لمان میگه آره و گلگی میکنه که دیگه نمیشه به مردها اعتماد کرد پنبه میگه والا شما هم وضعیتشون مشخص نیست سالهاست که خونه تون جداست یا طلاق بگیرین یا باهم زندگی کنین دیگه لمان میگه طلاق چیه ما یه بچه داریم قرار نیست جدا بشیم! سپس باهم کمی درباره این موضوع صحبت میکنن. عبداله خانه به شرکت رفته و وارد اتاق عامر میشه و ازش میپرسه چی بین تو با شعله خانمه؟
عامر جا میخوره و میگه چی؟ شعله خواهر آذرخش خانم؟ عبداله خان تایید میکنه و میگه دوست های لمان دیدن شمارو عامر میگه بازم لمان! خسته ام کرده دیگه و واسش تعریف میکنه که چیزی نیست عبداله خان میگه الکی به تو شعله خانم تهمت زدم و شرمنده میشه. پنبه به نورسما میگه برو اون هدیه هایی که واسه آذرخش اینا گرفتی بیار بریم خونشون هم این موضوعو بگیم هم دوعارو برگردونیم دیگه نورسما میگه من نمیام خودت تنها برو چیزیم نگرفتم از چیزی خوشم نیومد امروز میرم یه جای دیگه رو میگردم. پنبه به تنهایی میره خونه آذرخش اینا و ماجرای شعله را میگه آذرخش و سولماز تعجب میکنن و آذرخش باهاش دعوا میکنه و در آخر از خونه میزنه بیرون. دوعا رفته به موسسه آموزشی برای دوران بارداری اما بهش میگن که باید حتما با شوهرت باشی اونم ناچارا زنگ میزنه به فاتح و ازش میخواد تا بیاد فاتح هم قبول میکنه و سریعا راه میوفته. عامر به آذرخش زنگ میزنه و میخواد درباره ماجرایی که پیش اومده بگه که آذرخش میگه پنبه خانم صبح اومد و همه چیزو با آب و تاب واسمون تعریف کرد عامر شرمنده میشه و ازش معذرت خواهی میکنه.
آذرخش بهش میگه که شب با شعله حرف میزنم اما مطمئن نیستم که بتونم کامل کنترلش کنم. فاتح به موسسه میرسه و باهمدیگه به کلاس میرن. نورسما به بهونه خرید هدیه میره به طرف خونه امید تا سورپرایزش کنه. وقتی میرسه مادر امید با دیدنش فکر میکنه که خدمتکاره نورسما جا میخوره و میگه من چیم شبیه خدمتکاره؟ مادرش میگه آخه به خاطر پوششت فکر کردم همان موقع امید میاد و میفهمه که دوست امیده و با شرمندگی میره. نورسما هم بعد از دادن دسری که درست کرده از اونجا میره. او که حسابی حالش گرفته شده با گریه و حالی بد از اونجا میره. امید با مادرش بحث میکنه و میگه که چرا همچین کاری کرده؟ او هرچی به نورسما زنگ میزنه برنمیداره. عامر با جان تو اتاقش ملاقات میکنه و ماجرایی که پیش اومده را میگه جان میگه همه اینارو ضمیمه پرونده میکنم خیالت راحت سپس جان به عامر میگه که از شعله خوشش اومده عامر به شعله زنگ میزنه و همانجا باهاش برای شام قرار میزارن. نورسما تو اتاقش به حرف های مادر امید فکر میکنه و بهم ریخته. او جواب امید را که از طرف مادرش معذرت خواهی کرده میده و میگه بعدا درباره اش حرف میزنیم تو ناراحت نباش…