خلاصه داستان قسمت ۴۴ سریال ترکی شربت زغال اخته + عکس
در این مطلب از سایت جدولیاب شما شاهد قسمت ۴۴ سریال ترکی شربت زغال اخته می باشید. همراه ما باشید. سریال ترکی «شربت زغال آخته» (Kızılcık Şerbeti) محصول سال ۲۰۲۲ کشور ترکیه می باشد که به سفارش شبکه «شو تی وی» ساخته شده است. کارگردان این سریال را «هاکان کیرواوانچ» و نویسندگی اش را «ملیس جیولک» برعهده دارند. این سریال روزهای زوج ساعت ۲۳:۰۰ از شبکه جم سریز پخش می شود و یک ساعت بعد از شبکه جم سریز پلاس پخش می شود.
قسمت ۴۴ سریال ترکی شربت زغال اخته
مصطفی دسته گلی گرفته و رفته به دیدن سولماز برای دستبوسی و رفع دلتنگی و تشکر سولماز خیلی خوشحال میشه و میگه بچه هام هیچکدوم اینکارارو نکردن که تو کردی و باهم حرف میزنن. آذرخش و عامر باهم سر قرار میرن و آذرخش درباره مته و مشکلاتش باهاش حرف میزنه و میگه که مته درباره دیشب باهام حرف زد عامر جا میخوره و میگه مته درباره اینچیزا با کسی حرف نمیزد چجوری بهت گفته واقعا جا خوردم! آذرخش میگه باید درباره این موضوع با زنت صحبت کنی عامر میگه که من طلاق گرفتم آذرخش اول جا میخوره و بعد خوشحال میشه و میگه با مته حرف زدی؟ او میگه نه اول اومدم با تو حرف بزنم سپس باهم صحبت میکنن و تصمیم میگیرن تا زایمان دوعا از همه رابطشونو پنهان کنن. سولماز به دوعا و چیمن میگه که مادرتون شام با پدرتون بیرونه نمیاد و از اومدن مصطفی به اونجا میاد و به خاطر رفتارش اونار سرزنش میکنه. عامر پیش عبداله خان میره و بهش ماجرای طلاقو میگه عبداله خان میگه پس بالاخره جدا شدین دلم به حال اون دختر میسوزه ولی خوب تو هم حق زندگی کردن داری! پنبه میاد و میگه که میز شام حاضره و بعد از رفتن عبداله خان عامر درباره ماجرای شعله و خودش با پنبه دعوا میکنه و میگه که ازت ناراحت شدم!
پنبه میگه شاید عبداله خان راضی بشه اما من با این حرفا راضی نمیشم عامر میگه یعنی چی؟ پنبه میگه تو پولداری خوشتیپی هرکسی آرزوشه با تو باشه باید مراقب باشی! اونم اون زن سبک! عامر سرزنشش میکنه که مسلمونه و تهمت میزنه به کسی. آذرخش سر قرار با کایهان رفته که وقتی میبینه میز عاشقانه رزرو کرده و او ازش میخواد تا باهم باشن دوباره از سر میز بلند میشه و میره. او به خانه فاطما میره و از طلاق گرفتن عامر با خوشحالی میگه اونا خوشحال میشن و فاطما میگه من چی بپوشم؟ آذرخش میگه کجا؟ فاطما میگه عروسیت دیگه من شاهدم! و میخندن. فردای آن روز سر میز صبحانه قبل از رفتنشون عبداله خان به پنبه میگه به آذرخش خانم زنگ بزنین و بگین که شب بیان اینجا بزرگا درباره بچه ها حرف برنیم سپس به فاتح میگه تو نباش امشب فاتح قبول میکنه. جان به شعله پیام صبح بخیر میده که شعله لبخند میزنه امید میگه انگاری دیشب خوش گذشته بهت! شعله میگه و شروع میکنه به تعریف کردن از جان. عبداله خان به شعله زنگ میزنه و به خاطر موفقیتش بهش میخواد تبریک بگه که شعله بهش میگه آره اتفاقا دیشب با دوست پسرم جشن گرفتیم سپس بعد از کمی حرف زدن قطع میکنه.
پنبه به آذرخش زنگ میزنه و برای شب دعوتش میکنه که او قبول میکنه. نورسما به بهونه امینه حاضر میشه تا پیش امید تو دفتر بره. نیلای اونو میبینه از دور و بهش شک میکنه. نورسما و امید تو دفتر باهم صحبت میکنن و امید بازم به خاطر مادرش ازش عذرخواهی میکنه که نورسما میگه من فراموش کردم تو هم فراموش کن و باهم صحبت میکنن. نیلای که تعقیبش کرده به اونجا اومده و میخواد داخل بره که همان موقع نورسما بیرون میاد و به خاطر کارش باهاش دعوا میکنه و تهدیدش میکنه. بعد از رفتن نورسما از اونجا نیلای به داخل میره و به بهونه اینکه از همه چیز خبرداره از زیر زبون امید حرف میکشه. لمان تو یه فرصت از بیمارستان فرار میکنه. نیلای به خانه میره و به پنبه همه چیزو میگه او که صدای امیدو ضبط کرده برای پنبه پخش میکنه. همگی شب تو خونه عبداله خان جمع شدن که لمان به اونجا میاد و با دیدن آذرخش همه چیزو میگه همگی شوکه شدن که عامر لمان را از خونه بیرون میکنه و وقتی برمیگرده جلوی همه میگه که عاشق آذرخش و میخواد باهاش ازدواج کنه همگی با دهانی باز به اونا نگاه میکنن و از آذرخش خواستگاری میکنه و دستشو به طرفش دراز میکنه و میگه بریم؟….