خلاصه داستان قسمت ۴۶ سریال ترکی پناهم ده + عکس
در این مطلب از سایت جدولیاب برای طرفداران این سریال خلاصه داستان قسمت ۴۶ سریال ترکی پناهم ده را قرار داده ایم. همراه ما باشید. سریال ترکی مرا پنهان کن (Sakla Beni) محصول سال ۲۰۲۳ شبکه استار تی وی به کارگردانی «ندیم گوج» و نویسندگی «هدیه گلشاهین» و «نرگس اوتلو اوغلو آکوغلو» است. اسامی بازیگران این سریال عبارتند از؛ آسوده کالبک، جمره بایسل، اوراز کایگیلار اوغلو، نیلوفر آچیکالین، جیدا دوونجی، سوینچ اربولاک، کامیل گولر، سنای گورلر، سیلا کورکماز، تامر لوونت، نیزام نامیدار، ادیپ سانر، سرا توکدمیر، آجلیا دورویم ییلهان.
قسمت ۴۶ سریال ترکی پناهم ده
ناز تو اتاقش نشسته و بهم ریخته از وضعیتی که پیش اومده که اوزان رفته پیشش و سعی میکنه با حرفاش اذیتش کنه و میگه دیگه اینیجلا پرنسس این خونه میشه تو سیندرلا میمونیا ولی جایگاه اصلیتو میدی به اینجیلا اون تیپ میزنه خوش میگذرونه با دوستاش میره بیرون تو باید بچه بزرگ کنی ناز عصبی میشه و اتاقش بیرونش میکنه و اون لحظه رو تصویرسازی میکنه که اینجیلا حاضرشده و میره از جواهرات ناز میندازه تا بره با دوستاش شب بیرون که ناز بهش میگه او مال منه! اینیجلا میگه دیگه همه چیز مال جفتمونه در ضمن دیگه تو ورم کردی پف داری بهت نمیاد اصلا و میره. ناز به سرش میزنه و مدام بالا پایین میپره و وسایل سنگین برمیداره تا بچه اش سقط بشه مادرش میره اتاقش و میگه تو داری چیکار میکنی؟ او میگه نمیخوام الان این بچه بیاد من خیلی تنهام و گریه میکنه که مادرش سعی میکنه آرومش کنه و تو آغوشش میگیره. اینیجلا از درماندگی رفته پیش قدیر و باهاش درد و دل میکنه و شب را اونجا تو هتل میخواد بمونه. مته میفهمه و میره اونجا میخواد ببینتش که قدیر بهش میگه اینیجلا نمیخواد اینجا پناه آورده نمیزارم اذیتش کنی! مته با کلافگی به خانه خودش برمیگرده.
هاتف به اینیجلا زنگ میزنه و میخواد برگرده به خونه خودش و میگه هیچی به اندازه تو شوکی که بهم وارد شده رو درک نمیکنه! اینیجلا میگه امشب نمیتونم بیام هاتف میگه پس فردا بیا منتظرتم اینجا دیگه خونه خودته اینیجلا با گریه قطع میکنه. فردای آن روز اینیجلا سر میز صبحانه مادر قدیر بهش میگه که نباید با در بسته بری اونجا اون زنه درسته قورتت میده دیدمش دیگه! باید امشب به عنوان دختر اون خانواده بری تو اون خونه نه خدمتکار پس با قدیر میری لباس میخری بعدشم آرایشگاه. هاتف سر میز صبحانه بهشون میگه یه اتاق آماده میکنین اگه هم سطح اتاق ناز نباشه اتاق نازو میگیرم میدم به اینجیلا شامم مفصل باشه اینیجلا میاد و میره. فیلیس حرص میخوره و ناز جا خورده. اینیجلا با قدیر میره به همان مغازه ای که ناز همیشه اونجا خرید میکرده. هاتف با عفیفه میرن به سر خاک پسر و عروسشون و اونجا هاتف با پسرش حرف میزنه و گریه میکنه…
