خلاصه داستان قسمت ۴۷ سریال ترکی پناهم ده + عکس
در این مطلب از سایت جدولیاب برای طرفداران این سریال خلاصه داستان قسمت ۴۷ سریال ترکی پناهم ده را قرار داده ایم. همراه ما باشید. سریال ترکی مرا پنهان کن (Sakla Beni) محصول سال ۲۰۲۳ شبکه استار تی وی به کارگردانی «ندیم گوج» و نویسندگی «هدیه گلشاهین» و «نرگس اوتلو اوغلو آکوغلو» است. اسامی بازیگران این سریال عبارتند از؛ آسوده کالبک، جمره بایسل، اوراز کایگیلار اوغلو، نیلوفر آچیکالین، جیدا دوونجی، سوینچ اربولاک، کامیل گولر، سنای گورلر، سیلا کورکماز، تامر لوونت، نیزام نامیدار، ادیپ سانر، سرا توکدمیر، آجلیا دورویم ییلهان.
قسمت ۴۷ سریال ترکی پناهم ده
اینیجلا لباسیو پرو میکنه که یاد روزی میوفته که برای اولین بار مته را اونجا دیده بود. وقتی از پرو بیرون میاد قدیر تعریف میکنه که فروشنده میاد و میگه اومدین! منشی ناز خانم هستین آره؟ واسشون لباس های سالو کنار گذاشتیم الان میارم واستون اینیجلا بهم میریزه و خودشو کنترل میکنه وقتی لباسارو میارن تا پرو کنه اینیجلا عصبانی میشه و همه ی لباسارو میندازه روی زمین و لگدشون میکنه آنها میگن دارین چیکار میکنین؟ الان به ناز خانم زنگ میزنیم اینجیلا میگه زنگ بزنین همین الان زنگ بزنین و بعد از کمی دعوا کردن به پرو میره قدیر میگه پول لباسارو میدم و سعی میکنه اینیجلارو آروم کنه اما او میگه نمیخوام حرف بزنم با کسی و از پرو بیرون نمیاد مته به قدیر زنگ میزنه و میگه وضعیتو او خودشو میرسونه و به اینیجلا میگه تا نیای ببرون منم همینجا میشینم و پشت در پرو میشینه. ناز دمنوشی درست کرده تا بخوره و بچه سقط بشه اما مادرش به موقع میرسه و میگه داری چیکار میکنی؟ ناز میگه نمیخوامش الان! فیلیس آرومش میکنن و میبرتش تو اتاقش سپس باهاش حرف میزنه و آرومش میکنه.
مته از پشت پرو باهاش حرف میزنه و اینیجلا کم کم آروم میشه و بیرون میاد و بهش میگه الان میگی دیگه آزادم؟ مته میگه آره و میره. فیلیس به مته زنگ زده تا بیاد پیش ناز چون به خاطر بچه دار شدن حالش خوب نیست. مته به طرف خانه هاتف میره. او پیش ناز میره و باهاش صحبت میکنه ناز میگه اگه الان که اومده بودی اینجا و بهت میگفتم دیگه بچه ای در کار نیست چیکار میکردی؟ راحت نمیشدی؟ یه بار سنگین از رو دوشت برداشته نمیشد؟ مته باهاش حرف میزنه و میگه پدر شدن خیلی سخته حداقل واسه من بعد از زدن حرف های دلش در آخر بهش میگه باید خودتو قوی کنی چون از این به بعد اینجیلایی وجود نداره که بهت کمک کنه تو بزرگ کردن و نگهداری بچه خودم کنارتم پاهاتو ماساژ میدم ولی تو هم باید تمام تلاشتو واسه بچه مون بکنی ناز قبول میکنه و با حرفاش آروم میشه. اینیجلا آماده شده و از قدیر خواسته تا تنهاش نزاره و باهم برن به خانه هاتف او قبول کرده. وقتی قدیر و مادرش اینیجلارو میبینن از زیباییش شوکه میشن و حسابی تعریف میکنن ازش آنها راهی میشن به طرف خانه هاتف. همگی منتظرشونن که وقتی اینیجلاو با اون طاهر میبینن تعجب میکنن از زیباییش ناز خودشو خیلی خوشحال از این قضیه نشون میده اما از درون حسابی حسادت میکنه. هاتف جای خودشو سر میز به اینیجلا میده که همه جا میخورن….
