خلاصه داستان قسمت ۵۰ سریال ترکی پناهم ده + عکس

در این مطلب از سایت جدولیاب برای طرفداران این سریال خلاصه داستان قسمت ۵۰ سریال ترکی پناهم ده را قرار داده ایم. همراه ما باشید. سریال ترکی مرا پنهان کن (Sakla Beni) محصول سال ۲۰۲۳ شبکه استار تی وی به کارگردانی «ندیم گوج» و نویسندگی «هدیه گلشاهین» و «نرگس اوتلو اوغلو آکوغلو» است. اسامی بازیگران این سریال عبارتند از؛ آسوده کالبک، جمره بایسل، اوراز کایگیلار اوغلو، نیلوفر آچیکالین، جیدا دوونجی، سوینچ اربولاک، کامیل گولر، سنای گورلر، سیلا کورکماز،  تامر لوونت، نیزام نامیدار، ادیپ سانر، سرا توکدمیر، آجلیا دورویم ییلهان.

قسمت ۵۰ سریال ترکی پناهم ده
قسمت ۵۰ سریال ترکی پناهم ده

قسمت ۵۰ سریال ترکی پناهم ده

بلکین به همراه مته میرن به خانه پدرش و بهش خبر میدن که امشب میخوام با هاتف ازدواج کنم اگه بیاین خیلی خوشحال میشم همه خوشحال میشن ولی ضیاء میگه مبارک باشه هرکی بخواد میتونه بره و میره تو اتاقش. مته میره پیشش تا باهاش حرف بزنه و راضیش کنه اما او قبول نمیکنه مته میره پیش بلکین و میگه قبول نکرد او میگه باشه ما بریم دیگه باید حاضر بشم واسه شب میبینمتون شب و میرن. ناز و قدیر تو رستوران همیشگی قرار میزارن و قدیر به ناز رسیدگی میکنه و واسش خوراکی میخره. ضیاء و بخری باهم بحث میکنن و بخری میگه نمیخوام اونجوری با عفیفه رفتار کنی! ضیاء میگه او مهمون منه فکری میگه باشه پس منم هر مهمونی دعوت کردم حق مخالفت نداری او میگه باشه. هاتف رفته سر خاک جهان پسرش که میبینه عثمان اونجاست و داره باهاش درد و دل میکنه که گولم زدن دارم میسوزم اگه من پدر تو نیستم پس کیم؟ هاتف میگه تو پدرشو عثمان جا میخوره و میگه تو همه اینارو میدونستی اومدی خونه من؟ او میگه نه منم تازه فهمیدم کدوم پدری پسرشو میده به یه آدم دیگه؟ نمیدونم داغ دل کدوممون سوزناک تره و تو پدر خوبی واسش بودی. عثمان  میگه امروز میرم خودمو تسلیم میکنم که عفیفه رو کشتم او میگه نمرده زنده ست که عثمان خیالش راحت میشه و باهم حرف میزنن. قدیر و ناز باهم حرف میزنن و قدیر بهش میگه این جنگ بی معنیه شما دوتا همو خیلی دوست دارین! و اونو آروم میکنه.

اوزان برای اینیجلا چند دست لباس سفارش داده تا یکیو برای شب انتخاب کنه فیلیس حرص میخوره وقتی میفهمه. فیلیس به ناز زنگ میزنه و ماجرارو بهش میگه و ازش میخواد بیاد اونجا سریع قدیر میگه باهاش مدارا کن! عثمان به خانه رفته و منتظر عفیفه ست مبرا با دیدنش میگه اومدی کارتو تموم کنی؟ و سرزنشش میکنه و مبرا همه چیزو درباره ضیاء میگه که همه چیزو میدونسته عثمان جا میخوره و عصبی میشه. بلکین تو اتاقش حاضر شده و استرس داره که پدرش نیاد. عفیفه با ضیاء حرف میزنه و راضیش میکنه که بره به مراسم دخترش. او به فخری زنگ میزنه و میگه بیا باید حاضر بشی بریم مراسم او که رفته بوده دنبال جمیل تو ماشین با جمیل در حال رفتن به طرف خانه هستن. بلکین کمی لفتش میده تا شاید پدرش به مراسم بیاد که در آخر به هاتف میگه فکر نکنم بیاد دیگه بقیه رو بیشتر از این معطل نمیزارم. عثمان به طرف خانه هاتف میره و از تو داشبورد اسلحه برمیداره که تو حیاط اینیجلا و قدیر با دیدن عثمان جا میخورن. ضیاء از دیر کردن فخری عصبی میشه و به جوشکن میگه بیا ما بریم و وقتی میخوان برن بیرون فخری با جمیل به خانه میان که ضیاء با دیدنش شوکه میشه….

بیشتر بخوانید:

خلاصه داستان قسمت اول تا آخر سریال ترکی پناهم ده + عکس

۰ ۰ آرا
امتیازدهی به مقاله

ایمیل برای اطلاع رسانی
بهم خبر بده
guest

0 نظرات
Inline Feedbacks
نمایش تمام کامنتها
دکمه بازگشت به بالا