خلاصه داستان قسمت ۵۳ سریال ترکی شربت زغال اخته + عکس
در این مطلب از سایت جدولیاب شما شاهد قسمت ۵۳ سریال ترکی شربت زغال اخته می باشید. همراه ما باشید. سریال ترکی «شربت زغال آخته» (Kızılcık Şerbeti) محصول سال ۲۰۲۲ کشور ترکیه می باشد که به سفارش شبکه «شو تی وی» ساخته شده است. کارگردان این سریال را «هاکان کیرواوانچ» و نویسندگی اش را «ملیس جیولک» برعهده دارند. این سریال روزهای زوج ساعت ۲۳:۰۰ از شبکه جم سریز پخش می شود و یک ساعت بعد از شبکه جم سریز پلاس پخش می شود.
قسمت ۵۳ سریال ترکی شربت زغال اخته
آذرخش به خانه شعله میره که ببینه چیشده که وقتی وارد میشه خونه را میبینه که با شمع تزیین شده و عامر اونجا وایساده. آذرخش با خوشحالی میگه اینجا چخبره؟ عامر بهش ابراز علاقه میکنه و میگه که این کارهارو به کمک مامان سولماز هم انجام دادیم آذرخش جا میخوره سپس عامر ازش خواستگاری میکنه و آذرخش انگشترو تو دستش میکنه و همدیگرو میبوسند. آخر شب عبداله خان رفته تو آشپزخانه آب بخوره که میبینه مصطفی اونجا در حال کیک درست کردنه! او ازش میپرسه که اونجا چیکار میکنه؟ پنبه همون موقع میاد و میگه من ازش خواسته بودم صبح وقت نکرده الان داره درست میکنه! فردای آن روز آذرخش سر میز صبحانه انگشترشو نشون همه میده و همگی واسش خوشحال میشن و آرزوی خوشبختی میکنن. سر میز صبحانه خانه عبداله خان وقتی حرف از عقد نورسما میشه او ازجاش بلند میشه و میره تو اتاقش. مراسم عقد شروع شده و نورسما تو اتاقشه، داماد و خانواده داماد پشت در منتظرن تا عروسو تحویل بگیرن و برن. نیلای پول میگیره از داماد و درو باز میکنه نورسما بیرون میاد و با بقیه میرن به طبقه پایین،
اونجا برادرهای نورسما میان و برایش آرزوی خوشبختی میکنن و میرن نورسما موقع رفتن از خونه مدام به پشت سرش نگاه میکنه و حسابی دلتنگ اونجا میشه. تو خونه آذرخش همه آماده شدن و میخوان برن. تو ماشین سولماز میگه چقدر جالب داریم میریم عقد نورسما، بعد از ازدواج شما دوتا خوشحالیم! نورسما تو اتاق نشسته و غصه میخوره که دوعا پیشش رفته و ازش معذرت خواهی میکنه که نتونسته کاری واسش بکنه نورسما میگه حلالم کن هیچ وقت خوبیتو فراموش نمیکنم! سپس بغل میکنن همدیگرو که خبر میدن عاقد اومده. اونا به طبقه پایین میرن. خطبه عقد خوانده میشه و نورسما و ابراهیم عقد میکنن. همگی تبریک میگن و روبوسی میکنن. وقتی آذرخش با عامر دست تو دست میرن اونجا مهمون ها تعجب میکنن و میگن چخبره اینجا؟ همگی بعد از تمام شدن مراسم میان نورسمارو در آغوش میگیرن و آرزوی خوشبختی واسش میکنن و میرن. نورسما وقتی میبینه دارن میرن با خودش میگه منو تنها نزارین! چیمن تو مسیر برگشت میگه تاحالا به عقدی انقدر ناراحت نرفته بودم آذرخش میگه هنوز قیافه نورسما جلو چشمامه! امیدوارم خوشبخت بشن.
امید با عصبانیت میخواد بره دم در خانه حمدی که مراسم اونجاست اما شعله به اونجا میره و جلوشو میگیره سپس سوار ماشین میشن و میرن. نورسما تو اتاقشون نشسته و حتی سرشو بالا نمیاره ابراهیم با پرویی جلو میگه تو حرف زدنم بلدی؟ سپس میخواد نزدیکش بشه که نورسما عقب میره و میگه به من دست نزن! اما وقتی میبینه ابراهیم کلا اعتنا نمیکنه و به کار خودش ادامه میده، میره دم پنجره و بهش میگه دست به من بزنی از اینجا خودمو پرت میکنم پایین ابراهیم فکر میکنه الکی میگه و میره سمتش که نورسما خودشو از پنجره پایین میندازه…..