خلاصه داستان قسمت ۵ سریال ترکی بهار + عکس

در این مطلب از سایت جدولیاب خلاصه داستان قسمت ۵ سریال ترکی بهار را برایتان گذاشته ایم، امیدوارم خوشتون بیاد. با ما همراه باشید. سریال بهار توسط نسلیهان یشیلیورت کارگردانی شده است و آسنا بولبلوگلو نیز به‌عنوان تهیه‌کننده این مجموعه شناخته می‌شود. این سریال در کشور ترکیه تولید شده است و روز‌های فرد از شبکه ترکی جم تیوی به زبان فارسی پخش می‌شود. بهار، بیست سال پیش، از دانشکده پزشکی فارغ التحصیل شد، اما به جای اینکه حرفه پزشکی را دنبال کند، خانه‌دار شدن را انتخاب کرد. او با جراح موفق تیمور یاووز اوغلو ازدواج کرده و زندگی خود را وقف همسر و فرزندانش کرده است. اما ناگهان خانواده به ظاهر خوشحال یاووز اوغلو با بیماری بهار دچار مشکلاتی می‌شود. پزشک بهار، اورن، مصمم به نجات اوست و می‌گوید تنها راه حل، پیوند کبد است؛ اما تنها کبد سازگار خانواده، متعلق به تیمور است!

قسمت ۵ سریال ترکی بهار
قسمت ۵ سریال ترکی بهار

قسمت ۵ سریال ترکی بهار

بهار با چاعلا تو کلاب صحبت میکنه و میگه که تیمور اومده به من کارت معلولیت داده چاعلا حرص میخوره و میگه نگفتی معلولیت من تویی! سپس باهم کمی درد و دل میکنن و از خاطراتشون باهم حرف میزنن که چاعلا میگه اگه میتونستی به عقب برگردی اون موقع چیکار میکردی؟ سپس میگه بزار خودم واست انتخاب کنم مثلا اون موقعی که تو سالن غذاخوری با دوست دخترش دعوا کردو یادته؟ بهار میگه آره یادمه سپس یادش میاد که بعد از چند وقت اومد به بهار پیشنهاد داد و باهم عقد کردن و بچه دار شدن. یه روز همان دوست دختر قبلیش تو دانشگاه تیمور و بهار را که باردار هستو میبینه و با تیمور دعوا میکنه و میگه پس حقیقت داره که به من خیانت کردی آره؟ و باهاش دعوا و به طرفش حمله میکنه که آنها را از هم جدا میکنن. بهار درباره دوست پسر قبلی چاعلا بهش میگه و باهم کمی صحبت میکنن. تیمور پیش معشوقه اش که همان دوست دختر قبل از بهار تو دوران دانشگاهش هست در حال حرف زدنه که او به تیمور میگه ما الان ۳ ساله باهمدیگه برگشتیم ولی تو نتونستی هنوز طلاق بگیری! این وضعیت واسه من اصلا جالب نیست! تیمور بهش میگه درکم کن الان نمیتونم منم تو اون زندگی حالم خوب نیست، زندگی خوبی ندارم! و بعد از کمی حرف زدن باهاش او را بغل میکنه و میگه صبر کن نمیخوام دوباره از دستت بدم.

فردای آن روز صبح زود بهار میره به بیمارستان تیمور و بهش زنگ میزنه بیاد لابی او جا میخوره و سریع میره اونجا و میگه بهار تو اینجا چیکار میکنی؟ بهار میگه اومد سورپرایزت کنم با دوستای پزشکی آشنا بشم ببینمشون تیمور میگه تو چرا یهو علاقه مند شدی بشناسیشون؟! اینجا محل کار منه خط قرمزمه این بازیاتو برو یه جای دیگه! سپس بهار بهش میگه ۲۰۰هزارتا میخوام او جا میخوره و میگه چی؟ واسه چی؟ بهار میگه میخوام به دستیار بودنم ادامه بدم و میخوام برم آموزشگاه تیمور میخنده و میگه دست بردار به سنت یه نگاه کن! اما بهار به حرفاش اعتنایی نمیکنه و میگه یادت نره تا فردا بریزی و میره. تو بیمارستان با دکتر خودش روبرو میشه و بهش از تصمیمش میگه که دکتر ازش استقبال میکنه و میگه مطمئنم تو دکتر خوبی میشی و تشویقش میکنه. تیمور وقتی به خونه میره به مادرش میگه ماجرای تصمیم بهارو که او عصبی میشه و میگه یه قرونم ندیا! اون هدفش انتقامه! شب تیمور حرف میزنه با بهار و حرف های صبحشو شوخی برداشت میکنه که بهار میگه من کاملا جدی بودم و هستم و کمی بحث میکنن….

بیشتر بخوانید:

خلاصه داستان قسمت اول تا آخر سریال ترکی بهار + عکس

۰ ۰ آرا
امتیازدهی به مقاله

ایمیل برای اطلاع رسانی
بهم خبر بده
guest

0 نظرات
Inline Feedbacks
نمایش تمام کامنتها
دکمه بازگشت به بالا