خلاصه داستان قسمت ۶۰ سریال ترکی شربت زغال اخته + عکس

در این مطلب از سایت جدولیاب شما شاهد قسمت ۶۰ سریال ترکی شربت زغال اخته می باشید. همراه ما باشید. سریال ترکی «شربت زغال آخته» (Kızılcık Şerbeti) محصول سال ۲۰۲۲ کشور ترکیه می باشد که به سفارش شبکه «شو تی وی» ساخته شده است. کارگردان این سریال را «هاکان کیرواوانچ» و نویسندگی اش را «ملیس جیولک» برعهده دارند. این سریال روزهای زوج ساعت ۲۳:۰۰ از شبکه جم سریز پخش می شود و یک ساعت بعد از شبکه جم سریز پلاس پخش می شود.

قسمت ۶۰ سریال ترکی شربت زغال اخته
قسمت ۶۰ سریال ترکی شربت زغال اخته

قسمت ۶۰ سریال ترکی شربت زغال اخته

حمدی بهشون میگه بس کنین تو خونه من دارین پسرمو میزنین؟ برین ببینین دختر خودتون چه مشکلی داره! عامر با شنیدن این حرف مشتی میزنه تو صورتش و باهاش دعوا میکنه که عبداله خان سعی میکنه جلوشو بگیره. نورسما از خونه بیرون زده که شعله اونو میبینه و میره پیشش و آرومش میکنه. عامر آذرخش و سولماز را به خانه شان میبره که تو راه درباره وصعیت پیش اومده حرف میزنن و آذرخش پنبه را سرزنش میکنه به خاطر کاری که با دخترش کرده. خانواده عبداله خان وقتی به خانه برمیگردن پنبه سروع میکنه به گریه کردن و میگه این چه بلایی بود که سرمون اومد! و شروع میکنه به سرزنش کردن خودشون که چرا باید این اتفاق بیوفته دوعا دیگه طاقت نمیاره و باهاش کل کل میکنه و در آخر میگه اگه به شماها اعتماد داشت وقتی به هوش اومد به من زنگ نمیزد! همگی جا میخورن و فاتح میگه تو خبر داشتی؟ دوعا میگه بله خبر داشتم و ازم خواهش کرده بود که به کسی چیزی نگم آنها بهش میگن چطور تونستی چیزی نگی؟ ما خانواده اش بودیم! دوعا میگه اگه میومد بهتون میگفت باور میکردین؟ پشت نورسما در می اومدین؟ اگه این شکا تو دلش نبود به جای من به شماها زنگ میزد!

او بعد از حرفاش میره تو اتاقش که فاتح میخواد بره پیشش تا باهاش حرف بزنه که عبداله خان میگه بشین سرجات درسته حرفاش نیش دار بود ولی حقیقت بود! پنبه میگه-الا ما مقصر شدیم؟ عبداله خان تایید میکنه و میگه آره ما فکر کردیم دوست و آشناست میشناسیمش ولی اینجوری نبود! اشتباه کردیم الانم داریم چوبشو میخوریم. فاتح به اتاق میره که با دوعا حرف میزنه و میگه چرا به من نگفتی؟ من داداشش بودم! دوعا میگه دیدم داداش بودنتو تو شبی که به زور شوهرش میدادین! وقتی ازم خواسته بود به کسی چیزی نگم منم نگفتم و از کارم پشیمون نیستم. آذرخش و سولماز تو خونه باهم درباره این موضوع بحث میکنن و سولماز میگه اونا هم نمیدونستن اینجوری میشه ولی حالا شده سپس ماجرارو ربط میده به عامر و خود آذرخش که بحثو میکنن. فردای آن روز وقتی شعله از خواب بیدار میشه میبینه میز صبحانه مفصلی چیده شده که نورسما میگه گفتم تا بیدار بشی یخورده هم خونه رو تمیز کنم هم صبحانه آماده کنم منم واسه داروهام نمیتونم روزه بگیرم سپس باهم میشینن سر میز و صبحانه میخورن. عبداله خان تو شرکت به دستیارش میگه باید نورسمارو پیدا کنی نیومده خونه و پیش شوهر الدنگشم نیست!

و ازش میخواد دوعارو تعقیب کنه چون با اون در ارتباطه. تو خونه پنبه بازم تیکه به دوعا میندازه و میگه اگه از اول میدونستیم این ماجرارهارو نمیزاشتیم اینجوری بشه که دوعا جوابشو میده و میگه بهتره به جای فکر کردن به این چیزا به کاری که کردین فکر کنین! سپس از اونجا میره. دوعا به خانه شعله میره و با نورسما حرف میزنه و ماجراهای تو خونه را بهش میگه نورسما میگه نگفتی که من اینجام؟! دوعا میگه تا وقتیکه نخوای لام تا کام به کسی چیزی نمیگم خیالت راحت باشه. پنبه به خانه حمدی میره و با ثانیه دعوا میکنه و میگه تو چجور آدمی هستی؟ تو ادم نیستی یه شیطانی! سپس حرفای تو دلشو میزنه و از اونجا میره. ثانیه به حمدی میگه که پنبه اومده بود اینجا هرچی از دهنش درومد گفت بهمون سپس با ترس میگه حالا چی میشه؟ ابراهیم میگه چی میخواد بشه؟ طلاق میدیم اون دختر دیوونه شونو، فاتح پیش دکتری که دوعا میخواد بره پیشش برای کارآموزی میره و بهش میگه بیمارهای زنتونو بفرستین پیش دوعا اینجوری خیال من راحت‌تره دکتر جا میخوره و میگه یعنی چی؟ فاتح دلیل میاره که من دوست ندارم با مردهای زیادی سر و کار داشته باشه که دکتر که جا خورده میگه تا جایی که بتونم کمکتون میکنم….

بیشتر بخوانید:

خلاصه داستان قسمت اول تا آخر سریال ترکی شربت زغال اخته

۰ ۰ آرا
امتیازدهی به مقاله

ایمیل برای اطلاع رسانی
بهم خبر بده
guest

0 نظرات
Inline Feedbacks
نمایش تمام کامنتها
دکمه بازگشت به بالا