خلاصه داستان قسمت ۶۱ سریال ترکی شربت زغال اخته + عکس

در این مطلب از سایت جدولیاب شما شاهد قسمت ۶۱ سریال ترکی شربت زغال اخته می باشید. همراه ما باشید. سریال ترکی «شربت زغال آخته» (Kızılcık Şerbeti) محصول سال ۲۰۲۲ کشور ترکیه می باشد که به سفارش شبکه «شو تی وی» ساخته شده است. کارگردان این سریال را «هاکان کیرواوانچ» و نویسندگی اش را «ملیس جیولک» برعهده دارند. این سریال روزهای زوج ساعت ۲۳:۰۰ از شبکه جم سریز پخش می شود و یک ساعت بعد از شبکه جم سریز پلاس پخش می شود.

قسمت ۶۱ سریال ترکی شربت زغال اخته
قسمت ۶۱ سریال ترکی شربت زغال اخته

قسمت ۶۱ سریال ترکی شربت زغال اخته

مته با چیمن پیش لمان رفتن و او از دیدنشون خوشحال شده، کایهان به اونجا میره که با دیدن مته و دخترش چیمن سریع از اونجا میره. بعد از رفتن اونا کایهان پیش لمان میره و بعد از کمی قربون صدقه رفتن بهش میگه که عاشقش شده و میخواد باهاش ازدواج کنه لمان شوکه و خوشحال شده و نمیدونه چی باید بگه. شعله تو مسیر رفتن به خانه ماشینش خراب شده و به امداد زنگ میزنه از طرفی با اپلیکیشن ماشین میگیره تا به خونه بره که اتفاقی برادر نیلای به اونجا میره. شعله از دیدنش جا میخوره و میگه تو نسبتی با نیلای نداشتی؟ او میگه چرا داداششم سپس میفهمه که پنهانی مسافرکشی میکنه و او از شعله میخواد تا به عبداله خان چیزی نگه شعله میگه باشه. شعله وقتی به خانه میرسه آذرخش جلوی در خانه ست که با دیدن شعله که از ماشین عبداله خان پیاده میشه شوکه میشه و باهاش دعوا میکنه و میگه چخبره؟ مامان که عبداله خان تو خونه ات دیده الانم که ار ماشینش پیاده میشی! اینجا چه خبره شعله؟ شعله میگه میدونم خیلی مسخره ست ولی من از اپلیکیشن ماشین گرفتم که این اومد! آذرخش باور نمیکنه و با کلافگی به داخل میره. شعله پیش امید میره و ماجرارو واسش تعریف میکنه که امید میخنده و میگه کائنات انگاری دست به کار شدن!

سر میز افطار پنبه سراغ نورسمارو از عبداله خان میپرسه که او میگه هنوز خبری نیست پنبه میگه که رفتم دعا کردم تا نورسما پیداش بشه برگرده دوعا پوزخند میزنه که از چشم همه دور نمیمونه و پنبه میگه چیز خنده داری گفتم؟ دوعا میگه تا دیروز دعا میکردین بره حالا دعا میکنین برگرده! آنها بهد از کمی جر و بحث ساکت میشن. دوعا پنهانی وارد اتاق نورسما میشه و یکسری از وسایلشو جمع میکنه تا ببره واسش که نیلای وقتی سجاده نورسمارو تو دستش میبینه فکر میکنه میخواد نماز بخونه که میره پیش پنبه و عبداله خان و میگه از حسادت داره میترکه دیده من باحجاب شدم رفته سجاده نورسمارو برداشته که نماز بخونه عبداله خان شک میکنه که شاید میخواد ببره بده به نورسما واسه همین به اکرم دستیارش سریعا خبر میده تا فردا چشم از دوعا برمیداره و احتمالا یه ساک هم همراهشه حواسش باشه. عامر و آذرخش باهمدیگه به کروبی رفتن که امید اونجا آهنگ میخونه امید بعد از خوش آمدگویی میگه که آذرخش صدای خوبی داره و بره روی سن واسشون یه آهنگ بخونه او قبول نمیکنه اما با اصرارهای جمعیت و تشویق مجبور به انجام این کار میشه.

آذرخش آهنگی میخونه و همگی تشویقش میکنن. فردای آن روز دوعا ساک را برداشته و به بهانه کارآموزی داشتن از خونه بیرون میزنه. او اول میره به خانه شعله و ساکو به نورسما میده او ازش تشکر میکنه و دوعا میگه اگه کاری داشتی به من با شعله حتما بگو و میره. اکرم وقتی منتظر دوعاست امیدو میبینه از اونجا بیرون میاد و جا میخوره وقتی از نگهبانی میپرسه میفهمه به تازگی اونجا اومده و مستاجر جدیده. اکرم میبینه که دوعا بدون ساک بیرون اومد و به عبداله خان زنگ میزنه و میگه دوعا خانم اومد خونه مادرش ولی بدو ساک اومد بیرون و یه چیز دیگه هم دیدم امید از شهرک بیرون اومد عبداله خان میگه برو خونه شو بگرد شاید نورسما پیش اونه. اکرم میره خونه امیدو نگاه میکنه از طرفی امید که کیف پولشو جا گذاشته به خونه برمیگرده و با دیدن اکرم عصبی میشه و یقه اش را میگیره و میگه اینجا چیکار میکنی؟ امید میگه دنبال نورسما میگردم امید جا میخوره و میگه نورسما؟ چرا؟ و ازش میخواد ببرتش پیش رئیسش….

بیشتر بخوانید:

خلاصه داستان قسمت اول تا آخر سریال ترکی شربت زغال اخته

۰ ۰ آرا
امتیازدهی به مقاله

ایمیل برای اطلاع رسانی
بهم خبر بده
guest

0 نظرات
Inline Feedbacks
نمایش تمام کامنتها
دکمه بازگشت به بالا