خلاصه داستان قسمت ۶۲ سریال ترکی شربت زغال اخته + عکس
در این مطلب از سایت جدولیاب شما شاهد قسمت ۶۲ سریال ترکی شربت زغال اخته می باشید. همراه ما باشید. سریال ترکی «شربت زغال آخته» (Kızılcık Şerbeti) محصول سال ۲۰۲۲ کشور ترکیه می باشد که به سفارش شبکه «شو تی وی» ساخته شده است. کارگردان این سریال را «هاکان کیرواوانچ» و نویسندگی اش را «ملیس جیولک» برعهده دارند. این سریال روزهای زوج ساعت ۲۳:۰۰ از شبکه جم سریز پخش می شود و یک ساعت بعد از شبکه جم سریز پلاس پخش می شود.
قسمت ۶۲ سریال ترکی شربت زغال اخته
ابراهیم وقتی از خونه بیرون میزنه یکسری آدم جلوی ماشینشو میگیرن و ابراهیم جا میخوره. فاتح پیش عامر میره و درباره کایهان که پولشو هنوز حواله نکرده میگه که عامر بهش میگه ما بارها خواستیم بهت بفهمونیم ولی تو توجه نکردی سپس بهش میگه نگران نباش من انجام میدم کارشو بزار اگه چیزی شد من پشت این قضیه باشم دوعا ناراحت نشه حامله ست سپس به وکیل زنگ میزنه تا حساب های کایهان بلوکه کنه سپس خودش میره سراغ ابراهیم. امید میره به اتاق عبداله خان تو شرکت و بهش میگه که بهتر بود قبل از فرستادن آدم تو خونه ام از خودم سوال میکردین و باهام حرف میزدین سپس عبداله خان بهش میگه تمام ماجرارو امید شوکه شده و حال نورسمارو ازش میپرسه که عبداله خان میگه نمیدونیم تو ساختمان آذرخش خانم اینا میمونه دوعا واسش وسیله میبره ولی سولماز خانم همچین کاری نمیکنه به احتمال زیاد پیش شعله خانمه امید تعجب میکنه. عامر پیش ابراهیم که آدمهاش بردتش به یه ساختمان نیمه کاره میره و اونجا با ابراهیم کمی حرف میزنه سپس به لبه ی ساختمان میبرتش و هلش میده پایین که ابراهیم میترسه اما رو یه توری میوفته. عامر و آدم هاش به طبقه پایین میرن و عامر بهش میگه چیشد؟
خوب بود؟ سپس بهش میگه باید سریعا از نورسما جدا بشی اگه بخوای به نورسما یا به هرکدوم از افراد خانوادهام صدمه بزنی دیگه هیچ توری جونتو نجات نمیده ابراهیم میگه حواسم هست یادم میمونه. دوعا به کارآموزیش رفته که میبینه فقط سه تا مریض زن داره و به داخل اتاق کارش میره. امید تو شرکت با شعله به خاطر پنهون کاریش بحث و دعوا میکنه و میگه که ازش توقع نداشته و خیلی ناراحت شده واسه همین بهتره یه مدت باهم حرف نزنیم و از اونجا میره. او به خانه شعله میره و نورسمارو صدا میزنه. نورسما جا خورده و نمیدونه باید چیکار کنه که در آخر در را باز میکنه و وقتی امید میره پیشش همدیگرو بغل میکنن و از دلتنگیشون به همدیگه میگن. تو مدرسه چیمن فلش میخواست که میبینه نداره و از مته خان میپرسه که داره یا نه او فلشی تو کیفش پیدا میکنه که میگه اصلا یادم نمیاد همچین فلشی داشته باشم که چیمن میگه اشکالی نداره و فلشو میگیره. کایهان میره بانک تا پولی که اومده را برداشت کنه که میبینه حسابش بلوکه ست و با عصبانیت میره شرکت تا با فاتح دعوا کنه به خاطر کارش که عامر میره جلو و میگه این کار من بوده چقدر پرویی که به خاطر پولی که اصلا واسه تو نبوده انقدر داری حرص میخوری کایهان با کلافگی از اونجا میره.
نیلای تو رستوران با یه زن که سگشو هم آورده دعوا میکنه و میرن به کلانتری. مصطفی با عبداله خان به اونجا میرن و عبداله خان با حرف زدن موضوعو حل میکنه. سپس بعد از رسوندن اونا به طرف فکر کار شعله میره و بهش میگه که فهمیده به نورسما پناه داده و اول ازش تشکر میکنه اما بعد از کمی حرف زدن میگه که میخوام باهاش حرف بزنم شعله میگه باشه ولی به یه شرط که تا وقتیکه خودش نخواد نمیبرینش عبداله خان قبول میکنه. دوعا موقع رفتن به خونه میفهمه مریضای فرداشب سه تا زن هستن که از منشی میپرسه چخبره او بهش میگه که شوهرتون اینجوری خواسته دوعاعصبی میشه و خونه با فاتح دعوا مبکنه و در آخر میگه کاری به کارم نداشته باش داره صبرم تموم میشه دیگه و میره. شعله و عبداله خان به خونه میرن که نورسما اول جا میخوره سپس با پدرش تنهای حرف میزنه نورسما میگه که ابراز علاقه اش را به شعله شنیده و به یه شرط میاد که بره همه چیزو به مادرش بگه او قبول میکنه و باهم راهی خونه میشن. تو مسیر عبداله خان به پنبه زنگ میزنه و میگه برو اتاق کارم باید باهم حرف بزنیم به کسی هم چیزی نگو…..