خلاصه داستان قسمت ۶۴ سریال ترکی شربت زغال اخته + عکس
در این مطلب از سایت جدولیاب شما شاهد قسمت ۶۴ سریال ترکی شربت زغال اخته می باشید. همراه ما باشید. سریال ترکی «شربت زغال آخته» (Kızılcık Şerbeti) محصول سال ۲۰۲۲ کشور ترکیه می باشد که به سفارش شبکه «شو تی وی» ساخته شده است. کارگردان این سریال را «هاکان کیرواوانچ» و نویسندگی اش را «ملیس جیولک» برعهده دارند. این سریال روزهای زوج ساعت ۲۳:۰۰ از شبکه جم سریز پخش می شود و یک ساعت بعد از شبکه جم سریز پلاس پخش می شود.
قسمت ۶۴ سریال ترکی شربت زغال اخته
نورسما میخواد بره ساحل که به مادرش خبر میده نیلای میگه چرا بابا اینجا نمیاد حرف بزنه؟ نورسما با کلافگی میگه شاید واسه اینکه تو اینجایی! و میره. کنار دریا عبداله خان پیش نورسما میره و باهاش حرف میزنه و میگه اون چیزی که تو شنیدی فقط واسه این بود که حرفمو گفته باشم و تو لحظه اومد هیچ نقشه ای پشتش نبوده! هرچی بوده تموم شده و رفته بهتره اصلا درباره اش با مادرت حرف نزنی هیچی بین من و شعله خانم نبوده و نیست و نمیشه که باشه همین! فقط یه تشکر بهش بدهکارم واسه پناه دادن بهت. تو مدرسه چیمن و مته خان از همه سوال میپرسن درباره فلش مموری اما نه سرنخی پیدا میکنن نه نشونه ای و بهم میریزن. شب همگی تو رستوران سولماز و مصطفی جمع شدن واسه افتتاحیه. امید به اونجا میره که پنبه حرص میخوره و فاتح میره پیشش تا با زبون بی زبونی تهدیدش کنه به صورت نامحسوس که دوعا پیشش میره و اونو از اونجا میبره شعله به امید میگه که نورسما نیومده امید با کلافگی میگه پس الکی اومدم کلا و بعد از چند دقیقه میره.
آذرخش به پنبه میگه چرا نورسما نیومده؟ او میگه یکمی بی حوصله بود گفت نمیام منم گفتم یکم تنها باشه خوبه واسش آذرخش بهش میگه که در اسرع وقت میام بهش سر میزنم. سولماز و مصطفی پیششون میرن و براشون کمی حرف میزنن و تشکر میکنن که تو اون شب کنارشون هستن. وقتی به خانه مصطفی برمیگرده از غذاها برای نورسما میبره و اون هم بهش تبریک میگه هم ابراز خوشحالی میکنه که به آرزوش رسیده. چیمن و آذرخش سر موضوع فلش و مته خان باهم صحبت میکنن و چیمن از دست مادرش به خاطر وسط کشوندن شورا ناراحته و به اتاقش میره. فردای آن روز آذرخش به خانه پنبه میره و پنبه تعارفش میکنه به داخل و میگه الان صداش میکنم اما آذرخش میخواد باهاش تنهایی حرف بزنه به خاطر همین پنبه میگه باشه ولی از این کارش خوشش نمیاد. آذرخش پیش نورسما میره و میگه اومدم حالتو بپرسم نورسما ازش تشکر میکنه ومیگه خوبم آذرخش تشویقش میکنه و میگه با کاری که کردی به هممون درس دادی که پای چیزی که نمیخوایم به زور نمونیم و ازش تعریف میکنه که نورسما خوشحال میشه و حس خوب میگیره ازش….