خلاصه داستان قسمت ۶۵ سریال ترکی شربت زغال اخته + عکس
در این مطلب از سایت جدولیاب شما شاهد قسمت ۶۵ سریال ترکی شربت زغال اخته می باشید. همراه ما باشید. سریال ترکی «شربت زغال آخته» (Kızılcık Şerbeti) محصول سال ۲۰۲۲ کشور ترکیه می باشد که به سفارش شبکه «شو تی وی» ساخته شده است. کارگردان این سریال را «هاکان کیرواوانچ» و نویسندگی اش را «ملیس جیولک» برعهده دارند. این سریال روزهای زوج ساعت ۲۳:۰۰ از شبکه جم سریز پخش می شود و یک ساعت بعد از شبکه جم سریز پلاس پخش می شود.
قسمت ۶۵ سریال ترکی شربت زغال اخته
پنبه با دیدن احسان برادر نیلای تو حیاط باهاش حرف میزنه که احسان بهش میگه خدا بده شانس پنبه خانم عبدله خان خیلی عاشقتونه پنبه میگه چطور؟ احسان میگه چون دوتا جعبه هدیه تو ماشین بود پنبه میگه مطمئنی؟ آخه عبداله خان که اصلا تو این وادیا نیست که هدیه بخره نمیدونم! ایشالله خیره. دوعا در حال آماده شدنه که بره کارآموزی که فاتح بهش میگه من میرسونمت سر راهمه اما دوعا میگه لازم نیست چون محل کارآموزیمو عوض کردم فاتح جا میخوره که دوعا میگه رفتم جایی که نتونه شوهرم بیاد اونجا آدماشو بخره! سپس در این باره کمی باهم حرف میزنن که خدمه میاد و به دوعا میگه که عبداله خان میخوان دوعا خانم را ببینن گفتن برین اتاق کار، دوعا و فاتح جا میخورن که فاتح میگه استرس نگیر الکی چیزی نیست. دوعا پیش عبداله خان میره که درباره کاری که واسه نورسما کرده حرف میزنن سپس ازش تشکر میکنه و هدیه ای بهش میده دوعا خوشحال میشه و هدیه را باز میکنه و با یه تو گردنی روبرو میشه که ازش تشکر میکنه و میگه احتیاجی به این هدیه نبود. وقتی برمیگردن پیش بقیه نیلای از رابطه عبدله خان باهاش حسودی میکنه. بعد از رفتن پدر بهش میگه که تو گردنیو تازه خریدی؟ او میگه که هدیه بابا بود بهم میخواست تشکر کنه واسه کاری که برای نورسما کردم.
نیلای به شدت حسادت میکنه و اعصابش خرد میشه و بعد از رفتن همشون پیش پنبه گلگی میکنه پنبه تو فکر رفته و میگه احسان ولی بهم گفت دوتا جعبه هدیه این یکی بود اون یکی واسه کی بوده؟! پنبه به احسان زنگ میزنه و از زیر زبونش میکشه تا ببینه واقعا دوتا بوده یا نه. سپس مطمئن میشه و به پنبه میگه نگران نباش مامان جون واسه هرکی باشه میفهمیم. سپس پیشنهاد میده تا به مروه همون خانمی که تو سیسمونی فروشی باهاش آشنا شده قرار بزاره و بگه بیاد تا باهم آشنا بشن پنبه قبول میکنه. مته خان کلافه و عصبیه و هنوز هیچ ردی پیدا نکرده از کسی. آذرخش بابت این موضوع به عامر زنگ میزنه و میگه همدیگرو ظهر ببینیم؟ او هم قبول میکنه که تو رستوران عامر ماجرارو میفهه و از این کار آذرخش که اول به اون نگفته و شورا را در جریان قرار داده عصبی و ناراحت میشه و میگه سریع پاشو بریم مدرسه منم میام. عبدله خان به شعله زنگ میزنه و میگه واسه تشکر میخواستم بیام پیشتون شعله قبول میکنه و میگه تو دفتر کارشه.
بعد از قطع تماس شعله با کلافگی میگه خوب از پشت تلفنو تشکر کن دیگه واسه چی میخوای بیای اینجا؟! اصلا یه روز بدون استرس و هیجان انگار نمیشه! عبداله خان به طرف دفتر کار شعله میره سپس بعد از کمی حرف زدن بهش میگه این دسته گل برای عذرخواهیه که اون حرفارو بی پروا زدم بهتون و ذهنتونو درگیر کردم سپس یه هدیه هم بهش میده و میگه اینم برای کمک کردن به نورسماست شعله میگه لازم نبود و بعد از باز کردن جعبه میبینه ساعته که به خاطر گرون بودنش میگه نمیتونم قبول کنم اما عبداله خان میگه از طرف منو نورسماست و اصرار میکنه که شعله قبول میکنه. مروه بعد از چند دقیقه همنشینی با پنبه و نیلای و نورسما از خونه میره که یه نفر بهش زنگ میزنه و میگه خیالت راحت همونجوری که میخوایم پیش میره تو مشتم میگیرمشون. عامر و آذرخش به مدرسه رفتن که اونجا میبینن میخوان مته خان را به کلانتری ببرن اونا سعی میکنن جلوشو بگیرن که در آخر عامر میگه اون فلش مال من بود و همگی جا میخورن…..