خلاصه داستان قسمت ۶۶ سریال ترکی پناهم ده + عکس
در این مطلب از سایت جدولیاب برای طرفداران این سریال خلاصه داستان قسمت ۶۶ سریال ترکی پناهم ده را قرار داده ایم. همراه ما باشید. سریال ترکی مرا پنهان کن (Sakla Beni) محصول سال ۲۰۲۳ شبکه استار تی وی به کارگردانی «ندیم گوج» و نویسندگی «هدیه گلشاهین» و «نرگس اوتلو اوغلو آکوغلو» است. اسامی بازیگران این سریال عبارتند از؛ آسوده کالبک، جمره بایسل، اوراز کایگیلار اوغلو، نیلوفر آچیکالین، جیدا دوونجی، سوینچ اربولاک، کامیل گولر، سنای گورلر، سیلا کورکماز، تامر لوونت، نیزام نامیدار، ادیپ سانر، سرا توکدمیر، آجلیا دورویم ییلهان.
قسمت ۶۶ سریال ترکی پناهم ده
بلگین با دیدن تانسو تو حیاط خونه با عصبانیت میبرتش جایی و به خاطر چیزی که ازش فهمیده باهاش دعوا میکنه و میگه فهمیدی چیکار کردی؟ فیلیس دوست من بود! فامیل هم بودیم خانواده نازه میفهمی؟ تانسو خودشو سعی میکنه تبرئه کنه که او میگه هرچی میخوای بگی بگو ولی اسم تو الان معشوقه ست! و میره که تانسو گریه میکنه. فردای آن روز اینجیلا با مته کنار دریا قرار میزارن تا حرف بزنن ببینن چیکار کنن که اینیجلا میگه موفق نشدم هنوز مخالفت منم با تصمیم پدربزرگ و مادربزرگم مته میگه شاید نباید اصلا مخالفت کنیم با در رفتن چیزی درست نمیشه شاید باید کنار بیایم باهاش! اینیجلا میگه چی؟ چیشد یهو نظرت عوض شده؟ او دوری و دل تنگیو بهونه میکنه که منصرف بشن اینیجلا میگه خوب انداختی گردن من ترسیدنتو! و بعد از گلگی کردن خداحافظی میکنه و میره. هاتف رفته خونه مته تا با ناز حرف بزنه اما او با دیدنش غر میزنه و به اصلاح واسش قیافه میگیره که هاتف میگه تو رفتی پنهانی طلاق گرفتی الان من اومدم پیشت اینجا میخوام باهات حرف بزنم بعد تو واسه من قیافه میگیری؟ اونا باهم کمی بحث میکنن و میخواد ازش که از اونجا بره هاتف میره بیرون و به اوزان پول میده تا به ناز بده و حواسش بهش باشه اوزان میره داخل تا پولو به ناز بده که میبینه داره با غدیر حرف میزنه.
ناز به غدیر زنگ میزنه و باهاش دعوا میکنه که چرا دوباره با دوستش حرف زده تا اونو استخدام کنه غدیر میگه به خدا من اصلا زنگ نزدم بهش تو انقدر کارت خوب بوده که خواسته بهت زنگ بزنه تا برگردی سرکارت ناز قبول میکنه و بعد از قطع تلفن حسابی خوشحال میشه و به اوزان میگه و میخواد بره حاضر بشه بره رستوران که اوزان میپرسه پول داری؟ و پولی که پدربزرگ داد را میخواد بده بهش که او میگه من خودم کار دارم دیگه پول نمیخوام و میره اوزان با خوشحالی پولو میزاره تو جیبش. اینیجلا با گریه تو اتاقش ساکشو میبنده که امینه میپرسه چیشده؟ او میگه ازم دست کشید میخوام برم ایتالیا. امینه و مادرش برای تبریک بهش یه هدیه میدن اوزان به اونجا میره و میگه چخبره اینجا؟ سپس میگه باید یه جشن بگیریم قبل از رفتنت تو رستورانی که ناز کار میکنه یه خداحافظی درست حسابی بکنیم دیگه سپس امینه رو هم دعوت میکنه. اوزان غدیر و مته را هم بهشون خبر میده. گولتن با مته حرف میزنه و بهش میگه که او به ضیاء گفته بوده ماجراشو با اینیجلا و ازش میخواد حداقل بدون خداحافظی نزاره بره….
