خلاصه داستان قسمت ۶۹ سریال ترکی پناهم ده + عکس

در این مطلب از سایت جدولیاب برای طرفداران این سریال خلاصه داستان قسمت ۶۹ سریال ترکی پناهم ده را قرار داده ایم. همراه ما باشید. سریال ترکی مرا پنهان کن (Sakla Beni) محصول سال ۲۰۲۳ شبکه استار تی وی به کارگردانی «ندیم گوج» و نویسندگی «هدیه گلشاهین» و «نرگس اوتلو اوغلو آکوغلو» است. اسامی بازیگران این سریال عبارتند از؛ آسوده کالبک، جمره بایسل، اوراز کایگیلار اوغلو، نیلوفر آچیکالین، جیدا دوونجی، سوینچ اربولاک، کامیل گولر، سنای گورلر، سیلا کورکماز،  تامر لوونت، نیزام نامیدار، ادیپ سانر، سرا توکدمیر، آجلیا دورویم ییلهان.

قسمت ۶۸ سریال ترکی پناهم ده
قسمت ۶۸ سریال ترکی پناهم ده

قسمت ۶۹ سریال ترکی پناهم ده

ناز با غدیر نشسته یه جا و باهاش درد و دل میکنه غدیر اونو آروم میکنه و سعی میکنه حالشو خوب کنه فیلیس به ناز زنگ میزنه و غدیر میگه جواب بده مادرت نگران شده او برمیداره و فیلیس سرزنشش میکنه که چرا گوشیشو جواب نمیداده و نگرانش شده بوده سپس بهش میگه که لوکیشن بده تا بره پیشش اما ناز میگه نه میخوام تنها باشم او میگه میخوام بیام فقط کنارت باشم و ناز لوکیشن میده غدیر هم قبل از اومدن فیلیس میره از اونجا. فیلیس وقتی میرسه با ناز حرف میزنه و آرومش میکنه ناز میگه تو نمیخواد به من رسیدگی بکنی برو به زندگی و شوهر خودت برس او با طعنه میگه اون خودش یکیو داره که آرومش کنه ناز میگه چی؟ بابا بهت خیانت میکنه؟ فیلیس میگه نه و میخواد حرفو عوض کنه که ناز این موضوع را ول نمیکنه. همه ی اعضاء خونه شباء جزء ضیاء و فخرالدین میرن خونه مته که اونجا اونا با دیدنشون جا میخورن. تانسو میگه نیومدیم سرزنشتون کنیم واسه همدردی اومدیم و ازشون میخوان تا توضیح بدن ماجرا چیه که بفهمن چی به چیه! مته میگه باشه تا یه جایی که متوجه بشین تعریف میکنیم.

ناز میره پیش پدرش و باهاش دعوا میکنه و میگه تو چطور تونستی این کارو با مامان بکنی؟ من فکر میکردم مشکل از مامانمه به اون غر میزدم! او میگه بشین واست توضیح بدم اونجوری که مادرت فکر میکنه نیست هیچی بین ما نبوده فقط با همدیگه درد و دل میکردیم تا آروم بشیم همین در واقع مادرت به خاطر او شخصش منو نمیبخشه ناز میگه مگه اون کیه؟ پدرش میگه تانسو. ناز جا میخوره و میگه شوخی میکنی دیگه؟ چرا شما مردا اینجورین؟ و بعد از کمی دعوا کردن بهش میگه بهتره تو با مته حرف بزنی همدیگرو خوب درک میکنین و با ناراحتی میره. اینجیلا بعد از مدتی به مته میگه من میرم پیش مادربزرگم باید باهاش حرف بزنم مته میگه بزار فردا باهم میریم اما اینیجلا میگه نه تو با خانواده ات روبروشو منم با خانواده ام و میره. وقتی میرسه مادربزرگشو سرزنش میکنه که از موضوع اونا خبر داشته و از قصد اونو میخواسته بفرسته ایتالیا و باهاش دعوا میکنه مبرا میاد و میگه خبره؟ باز چیشده من خبر ندارم؟! اینیجلا با ناراحتی از اونجا میره که عفیفه با گریه سرجاش میشینه….

بیشتر بخوانید:

خلاصه داستان قسمت اول تا آخر سریال ترکی پناهم ده + عکس

۰ ۰ آرا
امتیازدهی به مقاله

ایمیل برای اطلاع رسانی
بهم خبر بده
guest

0 نظرات
Inline Feedbacks
نمایش تمام کامنتها
دکمه بازگشت به بالا