خلاصه داستان قسمت ۸۰ سریال ترکی شربت زغال اخته + عکس

در این مطلب از سایت جدولیاب شما شاهد قسمت ۸۰ سریال ترکی شربت زغال اخته می باشید. همراه ما باشید. سریال ترکی «شربت زغال آخته» (Kızılcık Şerbeti) محصول سال ۲۰۲۲ کشور ترکیه می باشد که به سفارش شبکه «شو تی وی» ساخته شده است. کارگردان این سریال را «هاکان کیرواوانچ» و نویسندگی اش را «ملیس جیولک» برعهده دارند. این سریال روزهای زوج ساعت ۲۳:۰۰ از شبکه جم سریز پخش می شود و یک ساعت بعد از شبکه جم سریز پلاس پخش می شود.

قسمت ۸۰ سریال ترکی شربت زغال اخته
قسمت ۸۰ سریال ترکی شربت زغال اخته

قسمت ۸۰ سریال ترکی شربت زغال اخته

پرنده مدام بی ادبی میکنه که نیلای وقتی به خانه میره پنبه سرزنشش میکنه و میگه این چه پرنده ی بی ادبیه که اوردی و باید سریع از قفس آزادش کنی که بره نیلای ازش میخواد تا اجازه بده بمونه چون به غیر از اون همدم دیگه ای نداره. نورسما با شعله به انکارا رسیدن نورسما به داخل میره و مادر امید بهش میگه من همون روز اول که دیدمت نظرمو بهت گفته بودم نظرمم تغییر نکرده و به آشپزخانه میره پدر امید هم با بی ملاحظه گی البوم عکسایی از دوست دخترهای امید را میاره و بهش نشون میده و میگه اگه اینارو ببینی و با خودت مقایسه کنی میفهمی که هیچ ربطی به همدیگه ندارین نورسما دلش میشکنه و به ارامی اشک میریزه و از خانه بیرون میزنه. سرآشپز معروفی به رستوران سولماز و مصطفی میره و از غذاهای با کیفیت انها حسابی خوشش میاد و از مصطفی دعوت میکنه تا به مسابقه تلویزیونی شرکت کنه مصطفی خیلی خوشحال میشه اما وقتی به عبداله خان میگه که میخواد شرکت کنه با اینکه بقیه اعضاء خانواده ازش حمایت میکنن اما عبداله خان به تندی مخالفت میکنه و میگه همینش مونده دیگه که بره دلقک تلویزیون بشی لازم نکرده نمیخواد‌ و تو ذوق مصطفی میخوره‌.

لمان به شرکت سراغ عبدالله خان میره تا ازش بخواد با عامر حرف بزنه تا مانع ازدواجش با کایهان نشه چون مطمئنه که با او خوشبخت میشه اما عبداله خان سعی میکنه تا بهش بفهمونه که کایهان آدم درستی نیست و بهش هشدار میده اما لمان گوشش بدهکار نیست و عبداله خان به ناچار سکوت میکنه از طرفی هم مته خان هم با عامر حرف زده و بهش گفته که کاری به کار ازدواج مادرش نداشته باشه چون مادرشو انقدر خوشحال تاحالا ندیده بوده و فقط خوشحالی مادرش واسش مهمه. ایلین تو قرارش با شعله نم پس نمیده و هیچی از رابطه اش با فاتح نمیگه ولی از طرفی طبق نقشه ای که کشیده سوده دوستش را سراغ فاتح فرستاده. سوده به فاتح میگه آیلین کار شمارو به من سپرده و برای اینکه برای تو و خانواده ات مشکلی پیش نیاد از گتلری زفته و جای دیگه مشغول به کار شده اما از پس هزینه ها برنمیاد چون خواهرزاده خردسالش که مریضه هزینه درمانش با آیلینه و منم خیلی نگرانشم فاتح که عذاب وجدان گرفته پیامی برای آیلین میفرسته و ازش معذرت خواهی میکنه اما جوابی دریافت نمیکنه آیلین که دیده نقشه اش داره خوب پیش میره لبخند میزنه و آماده میشه برای پیاده کردن ادامه نقشه اش. نورسما و شعله از آنکارا برمیگردن و دوعا از صورت گرفته نورسما متوجه میشه اونجوری که باید پیش میرفته نرفته.

شعله حسابی از اون طوطی خوشش اومده و طوطی اونو جیگر صدا میزنه. موقع رفتن کتابی به اسم شوک را که برای عبداله خان از انکارا گرفته بوده بهش میده عبداله خان میگه خیلی وقته دنبال این کتاب بودم سپس ماجرای داستانشو واسش تعریف میکنه. فردای ان روز فاتح سر میز صیحانه میگه که آیلین رفته و دیگه سوده به کارهای ماشینا رسیدگی میکنه دوعا جا میخوره و به شعله خبر میده که با ایلین قرار بزاره تا مدرکی گیر بیارن. ایلین پیش دستی میکنه و به شعله زنگ میزنه و باهاش قرار میزاره از طرفی به سوده میگه به فاتح خبر بده که حال خواهرزاده اش بد شده و رفته بیمارستان. ایلین سر قرار با شعله میگه من چند وقت پیش با یه مرد متعهل رابطه داشتم که نمیدونستم متعهله اما از اون موقع دیگه ولم نمیکنه همان موقع فاتح به آیلین زنگ میزنه که حال خواهرزاده اش را بپرسه که آیلین شماره شو به شعله نشون میده و میگه ببین بازم داره زنگ میزنه شعله بهم میریزه و داشتن کارو بهونه میکنه و سریع میره. عبداله خان از پنبه میخواد برگشت طوطیو دیگه نبینه سپس پیش سولماز میره و بهش میگه نمیخواد مصطفی دلقک تلویزیون بشه و اونو ناتوان تلقی میکنه که مصطفی بهش برمیخوره و به اون زن زنگ میزنه و میگه میخوام شرکت کنم تو مسابفه. شب سوده دوباره به فاتح زنگ میزنه و میگه خواهرزاده آیلین فوت کرد گفتم بهتون خبر بدم. فاتح میگه یه کاری واسم پیش اومده و باید برم دوعا مشکوک شده که عبداله خان میگه امروز قرارداد جدید بستیم کلی کار ریخته رو سرش دوعا به شعله زنگ میزنه که او را تعقیب کنه اما شعله جواب نمیده. فاتح به خانه آیلین رفته و او را دلداری میده و آیلین در آغوش او گریه میکنه که زنگ در خانه اش زده میشه و وقتی عبداله خان را میبینن که با نگاه سرزنش باری به فاتح نگاه میکنه جا میخورن…

بیشتر بخوانید:

خلاصه داستان قسمت اول تا آخر سریال ترکی شربت زغال اخته

۰ ۰ آرا
امتیازدهی به مقاله

ایمیل برای اطلاع رسانی
بهم خبر بده
guest

0 نظرات
Inline Feedbacks
نمایش تمام کامنتها
دکمه بازگشت به بالا