خلاصه داستان قسمت ۸۱ سریال ترکی شربت زغال اخته + عکس
در این مطلب از سایت جدولیاب شما شاهد قسمت ۸۱ سریال ترکی شربت زغال اخته می باشید. همراه ما باشید. سریال ترکی «شربت زغال آخته» (Kızılcık Şerbeti) محصول سال ۲۰۲۲ کشور ترکیه می باشد که به سفارش شبکه «شو تی وی» ساخته شده است. کارگردان این سریال را «هاکان کیرواوانچ» و نویسندگی اش را «ملیس جیولک» برعهده دارند. این سریال روزهای زوج ساعت ۲۳:۰۰ از شبکه جم سریز پخش می شود و یک ساعت بعد از شبکه جم سریز پلاس پخش می شود.
قسمت ۸۱ سریال ترکی شربت زغال اخته
عبدالله خان از فاتح به شدت عصبانی میشه و رو به آیلین میگه تو نمیدونستی پسر من متاهله زنشم بارداره؟ سپس به فاتح میگه از این به بعد دیگه حتی بهش زنگم نمیزنی! عبدالله خان که حسابی عصبانیه با فاتح سوار ماشین میشن فاتح با گریه و دستپاچگی به پدرش میگه که هیچ قصد خاصی نداشته فقط برای اینکه به خاطر من بیکار شده بوده خواهرزادهاش مرد عذاب وجدان داشتم اومدم تسلیت بگم عبدالله خان میگه تو فقط باید برای دوعا عذاب وجدان داشته باشی اون اگه بفهمه دیگه نمیبخشتت و نمیذاره بچههاتو هم ببینی! خرید ماشین هم از اونجا کنسل میشه از یه جای دیگه میخریم. شب مصطفی به نیلای میگه که برای ثابت کردن به پدرش که فردی عقب مانده و بی دست و پا نیست میخواد به مسابقه تلویزیونی بره نیلای خوشحال میشه و میگه منم همراهت میام. سر میز صبحانه عبدالله خان که از دست فاتح حسابی عصبانیه با همه با عصبانیت رفتار میکنه و نیومدن خانواده امید را بهونه میکنه و به نورسما میگه اینجوری که نمیشه اونا نمیخوان بدونن پسرشونو به کی دادن؟ پنبه ازش میخواد آروم باشه و خودش همه چیزو درست میکنه. شعله هنوز نتونسته به دوعا درباره حرفهای آیلین چیزی بگه.
چیمن به خانوادهاش میگه که امروز روز عقد بابا هستش آذرخش قبل از اینکه سلماز مخالفت خودشو اعلام کنه میگه خودت باید تصمیم بگیری به کسی ربطی نداره چون اون پدرته. پنبه و نور سما پیش امید میرن و پنبه میگه دیگه وقتشه خانوادهات بیان و باهاشون آشنا بشیم امید قول میده تا هرچه سریعتر به این موضوع رسیدگی کنه. در این بین عبدالله خان برای شعله دو بلیط تئاتر میفرسته امید با فهمیدن این موضوع متوجه میشه که رابطه پدرزن با شعله داره به جاهای باریک کشیده میشه. سردار در گالری از آیلین میپرسه که چرا اونالها خرید ماشینو کنسل کردن آیلین اظهار بیاطلاعی میکند اما به سوده میگه من برای به دست آوردن فاتح خیلی تلاش کردم پا پس نمیکشم. مصطفی طوطی را به رستوران پیش سولماز برده تا اونجا بمونه سپس خودش با نیلای میره برای ضبط برنامه. مجری ازش چند تا سوال میپرسه و وقتی میفهمن که واسه همه چیز از پدرش اجازه میگیره جا میخورن. شعله به تئاتر رفته و چند دقیقه بعد عبدالله خان کنارش میشینه او حسابی خوشحال میشه اما بروز ندادن احساساتشون برای جفتشون خیلی سخت و آزاردهنده است. مته خان با دیدن سردار اصلاً حس خوبی بهش نداره بعد از آموزش رانندگی با همدیگه به مراسم عقد کایهان و لمان میرن.
سر میز شام سلماز به چیمن میگه نمیرفتی هم کایهان واسش مهم نبود چون به زودی طلاق میگیره چیمن میگه همین که پدرمو راضی و خوشحال دیدم واسم کافیه آذرخش پیش شعله میره و شعله بهش میگه که امید با پدر شوهر سابق نورسما قبلاً دیدار داشته و او ازش خواسته که از اونالها دوری کنه چون جوری که نشون میدن نیستند حتی عموی نورسما عامر ابراهیمو برای تنبیه کردن از بالای ساختمون انداخته پایین آذرخش میخنده و میگه امکان نداره عامر همچین آدمی نیست شعله ازش میخواد با عامر صحبت کنه آذرخش قبول میکنه…