خلاصه داستان قسمت ۵۶ سریال ترکی قهرمان + عکس

در این مطلب از سایت جدولیاب خلاصه داستان قسمت ۵۶ سریال ترکی قهرمان را مطالعه می کنید. با ما همراه باشید. “قهرمان” محصول سال ۲۰۱۹ میلادی است و در ترکیه مخاطبان و طرفداران زیادی دارد. سریال ترکی قهرمان Şampiyon جدیدترین سریال تولگاهان ساییشمان بازیگر محبوب ترکیه ای می باشد که دارای داستانی درام و غم انگیز می باشد. بازیگران این سریال عبارتنداز؛ تولگاهان سایمشان، ییلدیز چاگری آتیکسوی و امیر اوزیاکیشیر در سریال قهرمان به ایفای نقش پرداخته اند.

قسمت ۵۶ سریال ترکی قهرمان

خلاصه داستان سریال ترکی قهرمان

فیرات بولوکباشی ملقب به قفقاز قهرمان سابق بوکس بوده و در مسابقه قهرمانی رقیبش رو شکست میده ولی رقیب همونجا خونریزی مغزی میکنه و میمیره و این ماجرا زندگی فیرات رو زیر و رو میکنه و خونه و کار و همسرشو از دست میده و با پسرش تنها میمونه. بعد از هفت سال فیرات برای درمان پسرش که تب مدیترانه ای داره به ۶۰۰ هزار لیره نیاز پیدا میکنه و برای همین باز مجبور میشه به رینگ بره…

قسمت ۵۶ سریال ترکی قهرمان

الیف بدون اینکه کسی متوجه بشود از خانه یامان خارج شده و به دیدن تانسل می رود. تانسل به او می گوید: «تو دست هردوتامون اطلاعاتی هست! مثلا اگه من چهره ی واقعی تورو به قفقاز نشون بدم چی میشه؟ اگه بفهمه امشب اومدی دیدن من چی میگی؟ » بعد دومان را نشان او می دهد که از دور مشغول فیلم گرفتن از ان دو است. الیف کمی نگران میشود و به او می گوید: «باشه. نصف پولای تو صندوق مال تو! اما هروقت من بگم صندوق باز میشه و تا اون موقع هم کسی تو کار اون یکی دخالت نمیکنه! » تانسل با اینکه به او اعتمادی ندارد قبول می کند.

سونا با کرم صحبت می کند و می گوید که مطمئن است میخواهد زیرنظر تانسل با حریفش مسابقه بدهد یا نه؟ کرم می گوید که مطمئن است چون راهی است که او را به ماتادور شدن نزدیک می کند و در ضمن می گوید که احساس می کند تانسل کمی تغییر کرده. سونا می گوید که فکر نمی کند تانسل تغییری بکند و با نگرانی تاکید می کند که مواظب باشد به سرنوشت پدرش دچار نشود. ظفر و فیرات به محل ملاقات با تانسل و استایگر می روند تا صحبت کنند. فیرات به الیف هم اصرار می کند که همراه انها بیاید و ظفر به فیرات چشم غره می رود اما الیف قبول می کند که همراهی شان بکند بعد هم می گوید که می خواهد در جلسه هم حضور داشته باشد. ظفر قبول نمی کند و فیرات با ایما و اشاره به او می فهماند که نه نیاورد. سونا که یک بار متوجه شده بود فیرات چشمانش سیاهی رفته و تعادلش را از دست داده، نگران به سمت یکی از همکارانش می رود و آزمایش های فیرات را نشان او می دهد. دکتر به او می گوید باید درمان را شروع کند و در این مدت هم بوکس کار نکند چون اگر واقعا مشکلی وجود داشته باشد می تواند با یک ضربه بینایی اش را از دست بدهد.

وقتی تانسل و مدیر استایگر مقابل هم می نشینند و به زبان آلمانی مذاکره می کنند، الیف از انها می خواهد که انگلیسی صحبت کنند تا او هم متوجه حرف هایشان بشود. تانسل نگاه بدی به الیف می اندازد و بعد الیف شرایط مسابقه را از آنها می پرسد. مدیر استایگر می گوید که پولی که وسط می گذارند ۲۰ هزار یورو است. ظفر با شنیدن این مقدار پول خوشحال می شود اما الیف می گوید که آنها ۱۰۰ هزار لیر می خواهند و نظرشان هم عوض نمی شود. تانسل می گوید که این کار درست نیست. الیف وقتی می بیند مدیر استایگر سکوت کرده به فیرات و ظفر هم می گوید که بلند بشوند تا بروند. ظفر ناراحت می شود و می گوید که به قیمت پایین تر هم راضی هستند اما الیف از انها می خواهد که زودتر آنجا را ترک کنند که مدیر استایگر با پیشنهاد الیف موافقت می کند. ظفر و فیرات بسیار خوشحال می شوند و به هم می گویند که با این مقدار پول همه ی مشکلاتشان و حتی عمل شاهین هم حل می شود.

شاهین به نسلی و کرم همزمان پیام می دهد که برای کار مهمی به کافه بیایند. نسلی و کرم به کافه می روند و با هم روبرو می شوند و می فهمند که اینها همه نقشه شاهین بوده تا آنها با هم ملاقات کنند. آن دو از دیدن هم خوشحال می شوند و به روی هم لبخند می زنند. کرم به او می گوید که دوست دارد همه زندگی اش را نسلی همراه او باشد و برای عشقشان برنامه بریزند. نسلی از این حرف خوشحال می شود و آن دو دست همدیگر را می گیرند. شاهین از دور شاهد این صحنه است و با ناراحتی لبخندی می زند. فیرات و ظفر وارد باشگاه می شوند و با موجلا روبرو می شوند که مشغول تمیزکاری باشگاه است. فیرات به سمت او می رود و با عصبانیت از او می خواهد که باشگاه را ترک کند اما یامان می گوید که از این به بعد موجلا انجا کار خواهد. فیرات و ظفر به او می گویند که چرا خود شیطان را بینشان آورده؟ یامان می گوید که موجلا برای بخشیده شدن پیش همه رفته اما کسی به او توجه نکرده و نتوانسته رویش را زمین بیندازد و تا زنده است موجلا باید انجا کار بکند. فیرات و ظفر هم چیزی نمی گویند اما فیرات به موجلا می گوید که اصلا نزدیک او یا گونش نشود چون او هرگز موجلا را نخواهد بخشید.

کرم آماده می شود تا همراه کادو برای عکاسی مسابقه اش برود. او انجا رقیبش بوراک را می بیند و وقتی کنار او می ایستد تا عکس بگیرند، بوراک به او می گوید: «من تا قبل از مسابقه ت با شریف نمیشناختمت اما باباتو میشناختم. شاید تو هم بابای منو بشناسی؛ سالم کورتول. رقیب بابات بود. » کرم می گوید که او را خوب میشناسد و بوراک ادامه می دهد: « اگه یادت باشه بابات با پارتی بازی داور برنده شد! اما من این بار این اجازه رو بهت نمیدم! » ظفر، سلوی را به مکان جدیدی که هنوز خرابه است و قصد دارند مزون او را انجا راه بیندازند می برد و تابلوی مزون او را نشانش می دهد و می گوید که به زودی همه مشکلاتشان حل می شود و مزون را هم برایش دست و پا می کند. سلوی با عشق به او خیره می شود.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا