معنی غم انگیز

لغت نامه دهخدا

غم انگیز

غم انگیز. [غ َ اَ] (نف مرکب) آنکه غم انگیزد. غم آور. مُحزِن: حادثه ٔ غم انگیز. آواز غم انگیز: غم انگیز و سخت نظر می آمد. (سایه روشن صادق هدایت ص 10). || قسمی آواز: موسیقی غم انگیز.


غم انگیزی

غم انگیزی. [غ َ اَ] (حامص مرکب) غم انگیز بودن. انگیختن غم. رجوع به غم و غم انگیز شود.

فارسی به انگلیسی

غم‌ انگیز

Blue, Doleful, Dusky, Elegiac, Grievous, Lachrymose, Melancholy, Mournful, Plaintive, Plangent, Sad, Sepulchral, Somber, Sombre, Sorrowful, Tearful, Tearfully, Weepy, Woe, Sorrowfully

فرهنگ فارسی هوشیار

غم انگیز

آنکه غم و غصه بیاورد

فرهنگ معین

غم انگیز

(غَ. اَ) [ع - فا.] (ص فا.) آن که تولید غم کند، غم آور.

فرهنگ عمید

غم انگیز

غم‌انگیزنده‌، آنچه غم و غصه بیاورد‌، غم‌آور،
(اسم) (موسیقی) گوشه‌ای در آواز دشتی،

حل جدول

غم انگیز

تاثر آور

اسفناک

تاثرآور

حزن آور


حادثه غم انگیز

جگر سوز


نمایشنامه غم انگیز

تراژدی


نمایش غم انگیز

درام، تراژدی

درام

فارسی به عربی

غم انگیز

ثقیل، جنائزی، ماساوی، متجهم، موذ

واژه پیشنهادی

معادل ابجد

غم انگیز

1128

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری