خلاصه داستان قسمت ۳۳ سریال ترکی با منیجرم تماس بگیر + عکس
در این مطلب از سایت جدولیاب خلاصه داستان قسمت ۳۳ سریال ترکی با منیجرم تماس بگیر را می توانید مطالعه کنید. با ما همراه باشید. این سریال به کارگردانی علی بیلگین، امیدها و ناامیدیها، جنگها و تلاشهای کارکنان صنعت سینما را به تصویر میکشد. سریال ترکی با منیجرم تماس بگیر (Menajerimi Ara) در ژانر درام و کمدی محصول سال ۲۰۲۰ برگرفته از سریال فرانسوی Dix Pour cent به سفارش کانال Star Tv میباشد.َ
قسمت ۳۳ سریال ترکی با منیجرم تماس بگیر
برن میخواد بره که دجله جلوشو میگیره میگه صبر کن، میخواستی با این تهدیدهای الکیت منو بترسونی تا به هدفات برسی؟ ببخشید ولی کارساز نبود فکر کردی بابام بفهمه چی میشه؟ برن میگه تو به بابا چیزی نمیگی چون جرأتشو نداری وگرنه تا الان گفته بودی و میخواد بره که دجله میگه شاید باور نکنی ولی من همه چیزو به بابا گفتم، برن جا میخوره که دجله میگه نترس البته نگفتم کار تو بوده. برن میگه خب میگفتی چرا نگفتی؟ دجله میگه نگفتم من مثل تو نیستم دوست ندارم از دست من کسی ناراحت باشه ولی دارم الان بهت میگم این ماجرا باید همینجا تموم بشه قضیه منو هیچکی نباید بدونه اگه به کسی بگی من نه تنها به بابا بلکه به مایدا خانمم میگم بعد همه اون اتفاق هایی که میترسی سرت میاد منم صبرم حدی داره، سر به سر من نزار و میره. گولین تو حیاط آژانس نشسته با وسایلس که کراج وقتی میبینتش میگه اینجا چیکار میکنی؟ گولین میگه احتیاجی نیست منو اخراج کنین من خودم میرم که واستون مشکلی پیش نیارم. کراج میگه چی میگی نمیفهمم! گولین میگه خودم شنیدم داشتین حرف میزدین میگفتین حالا که دیگه همکاری نداریم خودم بهش میگم دیگه لازم نیست قبل از اینکه اخراجم کنین خودم استعفا میدم، کراج میگه من تورو نمیگفتم چی میگی؟
الانم برو سر کارت، گولین با شنیدن این حرف جا میخوره و میگه آخه همش دجله را با خودتون میبردین کراج میگه برگرد به کارت برس، گولین خوشحال میشه. جلسه ای تو آژانس برگزار میشه، تو جلسه امراه میگه اجه چند دقیق یش یه خبر منتشر کرد که قراره به زودی یه خبر بزاره. هنوز چند دقیقه ای از حرفش نگذشته که اجه خبر را میزاره و امراه میخونه واسه همه. تو خبر گفته که پینا قراره کارش را با مدیر برنامه اش به پایان برسونه و قطع همکاری کنن. همه از شنیدن این خبر شوکه میشن و پریده میگه خب ما اگه بتونیم با پینا حرف بزنیم اونو بیاریم تا با آژانس ما همکاری کنه خیلی خوب میشه، اول باهاش جلسه بزاریم حرف بزنیم اگه موافقت کرد اون موقع باهم حرف میزنیم و تصمیم میگیریم که مدیر برنامه اش کی باشه، کسی حق نداره زیر و رو بکشه وگرنه دعوامون میشه و همه قبول میکنن. کراج تا دجله را میبینه از اتاقش صداش میکنه و میگه چیزی هست که بهم بگی؟ دجله حس میکنه کراج چیزی فهمیده که کراج میگه منظورم ایمیل جدیدی چیزیه؟! دجله میگه آهان نه چیزی نیومده اومد میام بهت میگم اگه چیزی فهمیدم یا به کسی شک کردم بهتون خبر میدم و میره. باریش از خونه میخواد بیرون بزنه که برادرش بهش میگه کجا میری میخوای چیکار کنی؟
باریش میگه اول با برن حرف میزنم بعدش میخوام برم یه چیزی واسه دجله بگیرم تولدشو سورپرایز کنم. باریش به برن زنگ میزنه و میگه کارت تموم شد همدیگرو ببینیم؟ برن میگه باشه من الان کارم تمومه دیگه، باریش میگه باشه پس میبینمت. باهمدیگه به رستوران میرن، باریش به برن میگه اشتباهه برن، از اول اشتباه بود. برن میگه چی؟ نفهمیدم، باریش میگه خیلی خوبم فهمیدی، نمیتونم دیگه. من و تو واسه چی این کارو کردیم؟ ما فقط واسه جلال وارد این رابطه شدیم ولی دیگه نمیتونم، برن میگه اگه حرفات تموم شد برو. بعد از رفتن باریش، دوست برن سدایی پیشش می رود و ازش ماجرارو میپرسه. برن میگه هیچی گفت نمیخواد دیگه این رابطه رو، سدایی میگه تو چی گفتی؟ برن میگه هیچی نگاش کردم فقط، سدایی میگه خب حالا الان چیکار میکنی؟ برن میگه کاری نمیتونم بکنم نمیخواد با من باشه دیگه اگه نمیخواد با من باشه پس نمیزارم۶۷ با دجله هم باشه. مدیربرنامه ها تو اتاق جلسه جمع شدن که یه دفعه فردی به اسم سرکان وارد اتاقشان میشود (سرکان قبلا یکی از مدیربرنامه های آژانس اگو بوده). همه ی انها از دیدن سرکان خوشحال و شوکه میشن. سرکان میگه یه چند سالی امریکا بودم اونجا درس خوندم تو کار انیمیشن بودمم، ازش میپرسن که میخوای با تهیه کنندگی شروع کنی؟ سرکان میگه نمیدونم هنوز معلوم نیست و پیشنهاد میده هرازگاهی همگی بیرون برن به یاد اون قدیما که پریده میگه خیلی خوبه آره بریم. پینا میاد و تو جلسه میگه خیلی دوست دارم از اونا جدا بشم ولی قرارداد دارم تا ۵ سال که ۳ سالش هنوز مونده نمیدونم چیکار کنم از طرفی برای فسخ قرارداد چیزی ننوشتیم مشکلم اینجاشه که کراج تصمیم میگیره بره با مدیر برنامه پینا حرف بزنه. او بعد از کمی حرف زدن به کراج میگه من برای پینا خیلی زحمت کشیدم کل عمرمو گذاشتم و واسه فسخ قراردادش ۵ میلیون میگیرم یه قرون هم نمیام پایین. کراج با شنیدن این حرف ها عصبی میشه و به آژانس میره و ماجرارو با عصبانیت براشون تعریف میکنه و به مایدا میگه میشه ما بریم کمکش کنیم؟ مایدا میگه تو این سه ماه اخیر هیچ سودی نداشتیم اوضاع مالی شرکت هم خیلی خوب نیست نمیتونیم روش حساب باز کنیم خودمونم باید صرفه جویی کنیم و حواسمون باشه. سرکان از روی علاقه برای پریده و فریس و جولیده دسته گل های مورد علاقه شان را میگیره و براشون میفرسته. باریش که از برن جدا شده حسابی کیفش کوکه و تو خیابان با همه عکس میگیره و فکر میکنه که چی برای دجله بخره. یادش میاد که دجله یه شعر براش خونده بود و شعر از شاعر مورد علاقه اش بوده به خاطر همین میره کتاب فروشی و نسخه اول چاپ اون کتاب شعر را پیدا میکنه و میخره. فروشنده میگه برای کسی میخرین درسته؟ باریش میگه آره، خیلی هم واسم مهمه چند وقت پیش دلشو شکستم میخوام جبران کنم اگه هرکس دیگه ای بود مطمئنا براشون گل و جواهر میخریدم ولی اون کلا فرق دارء با همه. فروشنده به باریش یه آدرس میده و میگه برو اینجا میتونی تویسنده کتابو پیدا کنی و بهش بگی برات امضاء کنه کتابو، باریش خوشحال میشه….