خلاصه داستان قسمت ۳ سریال ترکی با منیجرم تماس بگیر + عکس
در این مطلب از سایت جدولیاب خلاصه داستان قسمت ۳ سریال ترکی با منیجرم تماس بگیر را می توانید مطالعه کنید. با ما همراه باشید. این سریال به کارگردانی علی بیلگین، امیدها و ناامیدیها، جنگها و تلاشهای کارکنان صنعت سینما را به تصویر میکشد.سریال ترکی با منیجرم تماس بگیر (Menajerimi Ara) در ژانر درام و کمدی محصول سال ۲۰۲۰ برگرفته از سریال فرانسوی Dix Pour cent به سفارش کانال Star Tv میباشد.

قسمت ۳ سریال ترکی با منیجرم تماس بگیر
امراه به چینار میگه که کراج رفته با طوبی حرف زده و باهاش قرارداد بسته. چینار عصبی میشه و به اتاق کراش میره و باهاش دعوا میکنه و میگه دیگه باید حواسم به همکارام هم باشه وقتی شماها از پشت خنجر میزنین دیگه از غریبه چه توقعیه؟ کراج میخواد حرف بزنه که چینار تو حرفش میپره و میگه حتما میخوای بگی به خاطر آژانس این کارو کردی کراج میگه معلومه واسه آژانس این کارو کردم داشتی یکی از بهترین بازیگرای آژانسو میپروندی، آژانس های دیگه دنبالش بودن. بعد از رفتن چینار، فریس خانم به اتاقش میره و میگه اومدم ببینم خجالت زده هستی واسه این کارت یا نه که میبینم عین خیالته، کراج میگه واسه اشتباه یه نفر نباید کل آژانس ضرر کنه که شما بهتره بری به دستیارت بگی که هرچیزیو به بازیگرا نباید بگه اون رفته به طوبی گفته، فریس خانم میگه الان اصلا زمان شوخی نیست، کراج میگه خود طوبی گفت بهم حالا میخوای اخراجش کن یا تنببه کن که اگه من بودم اخراجش میکردم حتما. فریس خانم با عصبانیت دجله را صدا میزنه و باهاش دعوا میکنه که چرا همچین کاری کرده و دجله معذرت خواهی میکنه و میگه فکر کردم میدونه خودش بهش گفتم که حرص نخوره حس بد نداشته باشه، فریس میگه کلا دوست معروف پیدا کردن دوست داری؟ و اخراجش میکنه و میگه برو خداروشکر کن کراج قبل از اینکه به چینار بگه اومد به من گفت. دجله با عصبانیت به اتاق کراج میره و بهش تبریک میگه که موفق شده اونو از آژانس بیرون کنه کراج میگه خودت باعثش شدی و میره، دجله تو فرصتی که پیدا میکنه سریعا به اتاق کراج میره و قراردادش را نگاه میکند تا مبلغشو ببینه و قبل از رفتنش رو کاغذ مینویسه که اگه میخوای مبلغ قراردادو بدونی به تراس پشت آژانس بیا و به لپ تاپ فریس خانم میچسباند.
فریس با سرعت خودشو به اونجا میرسونه و میگه باشه اگه بگی دوباره میتونی برگردی سر کارت، دجله هم قیمتو میگه بهش. دجله با دوستش به بازار میره و بهش میگه خلاصه که کراج را شکست دادم خیلی ذوق دارم دوست دارم زودتر فردا بشه برم سر کار ببینم قیافش چجوری میشه وقتی منو میبینه. دجله به دوستش میگه باید چندتا لباسم بگیرم اونجا همشون کفش پاشنه دارو شیک میگردن من فقط مثل دانشجوها لباس پوشیدم، دوستش میگه آره تو هیچی کم نداری از اونا باید شیک باشی. شب دجله خوابه که فریس خانم بهش زنگ میزنه و میگه باریش تو یه مهمونی دعواش شده همه خبرنگارا هم بیرون منتظرش هستن تو باید مخفیانه بری دنبالش و ببری خونش فقط عجله کن. دجله هم با همون لباس های خانه اش تاکسی میگیره و میره. وقتی میرسه میگه از طرف فریس خانم اومدم دنبال آقای باریش و به داخل میره. باریش با دیذنش جا میخوره و میگه خانم دستیار اینجا اومدی؟ دجله میگه که فریس خانم گفتن بیام دنبالت که از اینجا بریم و ازش میپرسه دعوا کردی؟ باریش میگه دعوای اونجوری که نه و با دیدن لباس هاش میخنده و میگه دیگه با بیژامه هم دیدمت پس دیگه نگو آقای باریش. دجله میخنده و میگه باشه پاشو بریم ازینجا که باریش میگه امشب تو منو فراری میدی و سوار تاکسی میشن. دجله بهش میگه تو الان الگویی نباید دعوا بکنی باریش میگه وقتی میگن به خاطر بازیگری فقط به اینجا رسیدی، هرکی بود عصبی میشد. باریش سرشو میزاره روی شانه دجله و میخوابه و میگه مرسی که امشب اومدی پیشم تنها نبودم. فردای آن روز کراج وقتی دجله را میبینه شوکه می شود و به اتاق فریس میره و میگه دجله چرا اینجاست هنوز؟
فریس میگه برگردوندمش به کار لازم نمیبینم به تو جواب پس بدم کراج سعی میکنه مجابش کنه تا دجله را اخراج کنه که فریس میگه دارم شک میکنم که باهاش مشکل شخصی داری که کاج میگه اصلا به من چه این آدمو به غیر از اینجا جایی ندیدم من و میره. طوبی با کراج به سرقرار میرن تا درباره قرارداد حرف بزنن. طرف قرارداد بهش میگه باید جوونتر بشی یعنی چندتا بوتاکس انجام بدی. طوبی اولش قبول نمیکنه ولی بعدش کراج راضیش میکنه. چینار پیش طوبی میره و باهم آشتی میکنن. باهم میرن برای انجام بوتاکس که در آخر یاد حرف چینار میوفته که گفته بود پشت هر چین و چروک خاطره ایه. به خاطر همین منصرف میشه و دوباره با چینار همکاریشو شروع میکنه و کراج را اخراج میکند. فریس با باریش به تراس میرن تا باهم دیگه صحبت کنن. فریس بهش میگه تو فرد مشهوری هستی دیگه همه میشناسنت باید حواست به کارهات باشه با کیا میگردی کجاها میری چه کارهایی میکنی. تو نباید دعوا کنی. باریش میگه منم آدمم واسه خودم احساسات دارم دوست دارم یه کارهاییو انجام بدم با هرکی دوست دارم بگردم منم آدمم حق عصبانی شدن دارم دعوا میکنم. مردم خودم منو دوست ندارن نقشی که بازی کردمو دوست دارن فریس بهش میگه باید با همون نقش بازی کنی تا طرفداراتو نگه داری و هرروز بیشترش کنی. پس دعوا ممنوع مست کردن ممنوعه با هیچ دختر دیگه ای جزء برن نمیگردی و قرار نمیزاری باریش عصبی میشه و میگه واسه زندگی کردنمم سناریو میدین؟ و میره.
دجله به دنبالش میره تا کتش را که دیشب انداخت روی شونه هاش را بهش برگردونه که میگه انگاری حالت خوب نیست چیزی شده؟ باریش بهش زول میزنه و میگه نه دختر دستیار و همان موقع برن میاد و دجله به اتاقش میره و بعد از رفتن باریش برن را میبینه که کراج بغلش کرده از امراه می پرسد که اون دختر کیه؟ امراه میگه دختر کراج دیگه. دجله با حرست نگاهشون می کند. بعد از تایم کاری، مدیر برنامه ها و دستیارهاشون به جز دجله در دفتر جمع می شوند تا به رئیس بزرگشون که مسافرت است زنگ بزنند و جلسه بزارن. وقتی تماس برقرار می شود هرکدامشا یه چیزی میگوید که در آخر متوجه میشن خودش گوشیو برنداشته زنش برداشته که وقتی سراغشو میگیرن، زنش خبر می دهد که فوت کرده تو دریا داشته شنا می کرده که سکته قلبی میکنه. همگی شوکه و ناراحت میشن. فردای آن روز دجله به شدت دیرش شده و تمام مسیر را می دود که به موقع برسه. وقتی میرسد میبیند همه درباره تشیع جنازه و مرگ شخصی صحبت میکنن دجله می ترسد که نکنه پدرش مرده و به سرعت به اتاقش می رود و میگه خدارو شکر که حالت خوبه، همسر کارج که اونجا بود با دیدن دجله میگه ایشون کی هستن کارج؟…