خلاصه داستان قسمت ۴۴ سریال ترکی با منیجرم تماس بگیر + عکس
در این مطلب از سایت جدولیاب خلاصه داستان قسمت ۴۴ سریال ترکی با منیجرم تماس بگیر را می توانید مطالعه کنید. با ما همراه باشید. این سریال به کارگردانی علی بیلگین، امیدها و ناامیدیها، جنگها و تلاشهای کارکنان صنعت سینما را به تصویر میکشد. سریال ترکی با منیجرم تماس بگیر (Menajerimi Ara) در ژانر درام و کمدی محصول سال ۲۰۲۰ برگرفته از سریال فرانسوی Dix Pour cent به سفارش کانال Star Tv میباشد.َ

قسمت ۴۴ سریال ترکی با منیجرم تماس بگیر
فریس و دجله به سر قرار با سلن میرن و باهاش درباره اوکان حرف میزنه، سلن از اوکان تعریف میکنه و میگه تا حالا کسی نبوده که اینجوری حواسش بهم باشه همش به فکر منه، اصلا تو کارهام دخالت نمیکنه، باید بیای خونه را ببینی همه جا شده پر گل. همان موقع اوکان بهش زنگ میزنه و میره تا جواب بده فریس به دجله میگه باید چیکار کنیم؟ چجوری بهش بفهمونیم که این آدم مناسبش نیست؟ دجله میگه از دهن ما بشنوه نتیجه عکس داره، باید از دهن یکی دیگه بشنوه مثلا میتونیم عکساشونو پخش کنیم، فریس فکر میکنه و میگه آفرین دجله فکر خیلی خوبی کردی من یه فکر دیگه ای به سر زد.
سلن سر میز برمیگرده که فریس بهش میگه الان که رفتی تو این فاصله از یه برنامه تلویزیونی زنگ زدن منم قبول کردم که بری سلن میگه اما که فریس میگه اما و اگر نداریم این یه فرصت خیلی خوبیه که بری و درباره پروژه جدیدت حرف بزنی. به نظر من حتی درباره اوکان هم حرف بزن، سلن میگه اما تو که همیشه با این چیزا مخالف بودی؟! فریس میگه آره ولی رابطه شما که یه ماه نیست دیگه ۴ ماه که باهمین تازه قصدتونم که ازدواجه تو این برنامه واسه اولین بار علنی کن، سلن خوشش میاد و میگه این خیلی خوبه که بزار به اوکان خبر بدم که فریس نمیزاره و میگه بزار سورپرایز بشه اینجوری بیشترم خوشحال میشه و سلن خوشحال میشه و قبول میکنه. بکیر که فکر میکنه پریده از دستش ناراحته برای بدست آوردن دلش همش واسش نوشیدنی میبره.
سرکان فیلم پخش شده باریش را میبینه و یادش میاد که خودش زنگ زده به یه نفر و گفته که دونفر را بفرست تا توی کلوپ با باریش دعوا کنن نمیخوام خون از دماغ کسی بیاد فقط یه بحث مختصر و بعد از قطع تماسش به برن زنگ میزنه و میگه شب بیا با باریش ۳تایی حرف بزنیم. برنامه تلویزیونی شروع میشه و سلن درباره کارش حرف میزنه و در آخر مجری درباره ازدواج ازش میپرسه که سلن رابطه اش را با اوکان میگه، مجری ازش عکس میخواد که یه عکس دونفره را پخش میکنن مجری ازشون تعریف میکنه و میگه که چقدر بهم میاین همان موقع ۳نفر به صورت پشت سر هم تماس میگیرن با برنامه و هرکدامشان میگن با یه اسم متفاوت این فرد را میشناسن و مدتها باهم رابطه داشتن و تمام پولهایشان را بالا کشیده.
بعد از برنامه سلن در آغوش فریس گریه میکنه و میگه چی فکر میکردم و چی شد؟! فریس دلداریش میده و آرومش میکنه و میگه اون کارشو خوب بلد بوده دیدی که سر چند نفر دیگه هم همین بلارو آورده. سلن ازش میپرسه خیلی احمقم نه؟ فریس میگه یه کوچولو و باهم میخندن و سلن ازش تشکر میکنه و میگه اگه تو نبودی معلوم نبود چه بلایی سرم میومد. ایدین وقتی میره خونه به باریش میگه که سرکان بهم پیشنهاد کار داد در ازای دادن همه بدهیام فکر کنم این دفعه دیگه شانس بهم رو کرده باریش میگه چی بگم مبارک باشه. فریس تو راه برگشت با باریش حرف میزنه و بهش میگه من با آقا جلال حرف زدم قرار شده بعدا باهم یه جلسه بزاریم اما تو نباید با کسی حرف بزنی.
باریش قبول میکنه و بهش میگه خب دجله چی میشه؟ فریس میگه یه مدت بگذره ببینن هیچ تقصیری نداشته دیگه بهش کاری ندارن ولی تو نباید با هیچکی حرف بزنی، چون برای تحریک کردنت دست به هر کاری میزنن تا به حرف بکشنت ولی باید خودتو کنترل کنی. مورات با کراج و گولین به صحنه فیلمبرداری میره تا تست بازیگری بدهد، همه چیز خوب پیش میره و از بازیش خوششون میاد تا اینکه آخرین لحظه طرفدارای مورات او را میبینن و میشناسن و به سمتش میرن تا ازش امضاء بگیرن که کارگردان فرانسوی میفهمه که از چهره های ترکیه ست.
چینار به حمام میره، همان موقع جولیده به تلفنش زنگ میزنه که مادرش برمیداره و بهش میگه منتظر یه قرارداد مهم بودن گفتم بهشون خبر بدم که مادرش تایید میکنه و میگه بیا بهش تحویل بدا خیلی منتظرش بود و میخواد آدرس بده که جولیده میگه ادرسو دارم. مادر چینار به شوهرش زکی میگه این دختره ادرس اینجارو هم داشته یعنی قبلا هم اومده اینجا خیلی دوست دارم ببینمش، زکی باهاش بحث میکنه که چرا دخالت میده خودشو تو کارهای چینار. جولیده اونجا میاد و مادر چینار با دیدنش حسابی ازش خوشش میاد و تعارفش میکنه بیاد داخل. چینار وقتی میاد پدرش بهش میگه مادرت ازش خوشش اومده خدایی خوشگله منم خوشم اومده چینار میره تا ببینه پدرش کیو میگه که جولیده را میبینه و بهش میگه اونجوری که فکر میکنین نیست هنوز داریم باهم آشنا میشیم.
دجله در حال رفتن به خانه است که باریشو جلوی در خانه میبینه و تعجب میکنه و میگه اینجا چیکار میکنی باریش؟ نمیدونی مگه تو چه وضعیتی هستم!؟ مامانم اومده خونم الان اینجاست، از طرفی خبرنگارا همه جا هستن اگه الان مارو باهم ببینن داستان میشه باز، باریش میگه خیالت راحت همه جارو دیدم نیستن میبرمت یه جا که هیچکی نیست خیالت راحت. باریش او را به یه جا میبره که دجله میپرسه اینجا کجاست دیگه تاحالا نیومدم، باریش میگه برای دوستای واقعی یه جای همیشگیه، دجله میگه وفا؟ باریش وفا را بهش نشون میده میگه اونجاست. باهمدیگه نوشیدنی میگیرن و باریش ازش معذرت خواهی میکنه و میگه نمیدونستم چجوری بهت بگم که فهمیدم بابات کراج هستش.
دجله میگه توقع داشتم بیای بگی بهم، باریش میگه منم توقف داشتم بهم بگی. بهش میگه دلم واسه حرف زدن باهات تنگ شده بود، به حرف های اون شبت فکر کردم راست میگفتی، دیگه تو دردسر نمیندازمت فقط میخوام بدونی که همیشه اینجام خواستی حرف بزنی من هستم. جولیده کلیدای خونه شو جا گذاشته که چینار میبرتش اژانس که با کراج روبرو میشه و بهش میگه پروژه جدیدی که برن میخواد بازی کنه +۱۸ هستش، کراج عصبی میشه و فردای ان روز پیش سرکان میره و بهش میگه من گفته بودم خوشم نمیاد باهات کار کنه سرکان میگه منم گفتم که خیالت راحت باشه. کراج بهش میگه ولی میدونی که دوست ندارم برن تو کارنامه کاریش موضوع جنسی داشته باشه کنسلش میکنی. سرکان میگه برن خودش راضیه منم مدیر برنامه اش هستم تو هم حق نداری دخالت کنی….