خلاصه داستان قسمت ۵۳ سریال ترکی با منیجرم تماس بگیر + عکس
در این مطلب از سایت جدولیاب خلاصه داستان قسمت ۵۳ سریال ترکی با منیجرم تماس بگیر را می توانید مطالعه کنید. با ما همراه باشید. این سریال به کارگردانی علی بیلگین، امید و ناامیدیها، جنگها و تلاشهای کارکنان صنعت سینما را به تصویر میکشد. سریال ترکی با منیجرم تماس بگیر (Menajerimi Ara) در ژانر درام و کمدی محصول سال ۲۰۲۰ برگرفته از سریال فرانسوی Dix Pour cent به سفارش کانال Star Tv میباشد.
قسمت ۵۳ سریال ترکی با منیجرم تماس بگیر
چاوی بازیگر قدیمی چینار هست که به خاطر کارهای سرخودش چینار را دیوانه کرده بود و اومده اصرار میکنه تا دوباره منیجرش بشه اما چینار میگه نه نمیتونم قبول کنم، کراج اونارو میبنیه و یه فکر به سرش میزنه و تو اتاق میره. کراج تو اتاق میره و تلاششو میکنه تا چیتار قبول کنه ولی موفق نمیشه. کراج از چاوی میخواد روبروی جلال به عنوان کارگردان کره ای نقش بازی کنه. جلال مدام از فیلم و سریال های کره ای ایراد میگیره که چاوی کلافه میشه و در اخر با همان زبان ترکی با جلال حرف میزنه که جلال از کراج توضیح میخواد درباره این کارش، در نهایت نقشه کراج میگیره و جلال سناریو علی را میپسنده و تهیه کنندگیشو برعهده میگیره. از طرح ۳۶۰ سینان به دجله میگه.
دجله استقبال میکنه و میگه خیلی خوبه یه چیزی هم بهش اضافه میکنم این که امیر از چندتا مدرسه تیزهوشان تو پیجش پست بزاره و هر سری به یکی از مدرسه ها ویتامین بفرستیم، سینان از ایده دجله خوشش میاد و میگه دجله نظرت چیه با ما همکاری کنی؟ بعد از رفتن دجله، فریس به جلسه میره تا درباره باریش با کارگردان حرف بزنه و خیلی سخت میگیره. میگه از خوندن تو فیلم صرفه نظر کنین سینان کارگردان میپرسه چرا؟ صدای خوبی نداره؟ فریس میگه نمیخوام با صداش معروف بشه، از کتاب خوندن با بیژامه هم صرف نظر کنین چون خیلی تنبل گونه ست. نقش کمدی هم زیاد خوب نیست واسه باریش طرفداراش خوششون نمیاد. سینان بهش درباره طرح ۳۶۰ درجه حرف میزنه که از اینستاگرامش باید استفاده کنه و از ویتامین ها و محصول ها تبلیغ کنه که فریس میگه ما فقط میتونیم از ویتامین ها تو پیج باریش بزاریم اونم از صورتش استفاده کنیم چون صورت خوب و بی نقصی داره.
دجله و فریس تو آژانس باهم به کارها میرسن که بعد از چند دقیقه سینان به دجله زنگ میزنه و بهش میگه که تصمیم گرفته با دجله و امیر همکاری کنه، دجله حسابی خوشحال میشه و میگه پشیمون نمیشین مطمئن باشین. فریس که بیتابی میکنه منتظره تا تلفنش تموم بشه و دجله بهش بگه که چی گفته بهش. دجله با خوشحالی میگه که آقا سینان امیر را انتخاب کرده واسه کار جدیدش، فریس اولش خودشو ناراحت نشون میده و میگه معلوم نیست چی گفتی که تورو انتخاب کردن، دجله جا خورده که فریس میگه عالیه دختر آفرین همینجوری برو جلو همین کارهایی که کردیو بکن.مراسم جشن آخر سال برپا میشه و همه تو من جمع میشن. پریده جشنی مفصل تدارک دیده درخور اگو. جولیده و چینار باهمن که چینار هاکان را تو جشن میبینه و میره پیشش ولی او اصلا جولیده را جدی نمیگیره و به بهانه تلفن حرف زدن میره از پیششون.
یه بازیگر پیش بورا میره و بهش میگه این نقشی که موفق شدی بگیریش ماله من بوده، واسه من نوشته شده ولی آفرین موفق شدی از چنگم درش بیاری و میره. بورا ناراحت و عصبی میشه و با اینکه کمی مست کرده سوییچ ماشین فریس را برمیداره و از جشن بیرون میره. پدر مایدا فرید به مایدا زنگ میزنه و بهش خبر می دهد که آژانسو به سرکان فروخته، مایدا میپرسه کی؟ چرا باهاش قرار داشتی به من چیزی نگفتی؟ و ازش میپرسه که کارهای اولیه و قراردادهارو امضاء کردی یا نه؟ که فرید میگه آره امضاء های اولیه را کردیم. مایدا کلافه و عصبی میشه و نمیدونه که این موضوع را چجوری به کراج بگه که عصبی و ناراحت نشه. دجله وارد آژانس میشه که مرال او را میبینه و از دیدن همدیگه ذوق می کنن، مرال ازش میپرسه فکر کردی چی بخوای ازش؟ دجله میگه نه هنوز به نتیجه ای نرسیدم.
بورا به فریس زنگ میزنه و میگه تصادف کردم، فریس میگه خودت حالت خوبه؟ کجا؟ با کی؟ بورا میگه سوییچ ماشین تورو که واسه آژانس بود برداشتم. فریس با کلافگی بیرون از ِآژانس میره. همان موقع سرکان از راه میرسه و به فریس میگه من خودم میرسونمت. فریس به بورا میگه که چیشده؟ بورا با عصبانیت میگه اون نقش مال من نبود واسه یکی دیگه بود الان زنگ بزن به اولوچ بگو من نیستم. فریس میگه باشه هرچی تو بگی. فریس به اولوچ زنگ میزنه که میبینه در دسترس نیست به خاطر همین واسش پیام صوتی میزاره و میگه بورا منصرف شده، ترسیده و نمیخواد اصلا پیشرفت کنه از وضعیتی که توش هست کاملا راضیه. بعد از گذشت چند دقیقه که میبینه بورا آروم شده بهش میگه من میشماسمت بورا، چند دقیقه پیش احساسی که تو چشمات دیدم تاحالا ندیدم ازت، بورا میگه ول کن دیگه فریس جون دیر شده دیگه که فریس از ته دل میخنده و میگه من اصلا به اولوچ زنگ نزدم بورا میگه پس پیامی که گذاشتی چی؟
فریس میگه تو راه سرکان گفت بهم گوشیش خاموش شده واسه همون پیام صوتیو واسه سرکان فرستادم چون میدونستم گوشیش خاموشه و همگی باهم میخندن و بورا و فریس همدیگر را در آغوش میگیرن و فریس از بورا میخواد که دیگه همچین کاری نکنه و بورا هم بهش قول میده. مرال و آیدین باهم در حال آشنا شدن هستن و مراسم جشن را باهم میگذرونم. جولیده به تراس میره و شروع میکنه به آهنگ خوندن، هاکان که اتفاقی اونجا بوده صدا را دنبال می کند که جولیده را میبینه و می ایستد تا آهنگش را کامل گوش کند. چینار هم شروع میکند به گشتن جولیده که تو تراس در حال خوندن پیداش میکنه. بعد از تمام شدن آهنگش هاکان تشویقش میکند و میگه که چه صدای خوبی داری چینار از پشت سر میاد و میگه من که گفته بودم، جولیده که خیلی خوشحاله با نگاهش از چینار تشکر میکنه.
سرکان و فریس جشن را باهم میگذرونن و حسابی خوش میگذرونن، اونا که حسابی مست شدن آخر شب به خانه سرکان میرن و شب را باهم میگدزونن. برن پیش مایدا میره و درباره آژانس حرف میزنن و مایدا بهش میگه که پدربزرگت به سرکان اگو را فروخته ولی نمیدونم چجوری به پدرت بگم که ناراحت نشه، همان موقع کراج که وارد اتاق شده حرفاسونو میشنوه و حسابی شوکه میشه. دجله به تراس میره تا به مادرش زنگ بزنه، بعد از چند دقیقه باریش پیشش میره و درباره چک سفید امضاء ازش میپرسه که چی میخواد، دجله میگه نمیدونم و ازش میپرسه اگه تو برده بودی چی میخواستی. باریش به چشمهای دجله زول میزنه و میگه چیزی نمیگفتم فقط نگات میکردم و کاری که قبلا باید انجام میدادم و عملی میکردم. دجله میپرسه چی؟ باریش به چشماش زول میزنه و کم کم میره جلو و میبوستش….