خلاصه داستان قسمت ۵۴ سریال ترکی روزگاری در چکوروا

در این مطلب از سایت جدولیاب خلاصه داستان قسمت ۵۴ سریال ترکی روزگاری در چکوروا را می توانید مطالعه کنید. این مجموعه با نام ” زمانی در چوکوروا ” نیز در ایران و با نام های Tierra amarga, Once Upon a Time in Cukurova در ترکیه شناخته می شود. ژانر این سریال درام رمانتیک است و کارگردانان این سریال Murat Saracoglu و Faruk Teber می باشند.

قسمت ۵۴ سریال ترکی روزگاری در چکوروا

خلاصه داستان سریال ترکی روزگاری در چکوروا

داستان این سریال به این شکل است که در حدود سال های ۱۹۷۰ میلادی در استانبول دو جوون که خودشون رو برای ازدواج حاضر میکردن با اتفاقی مواجه میشن که اصلا انتظارش رو نداشتن. ییلماز بخاطر زلیخا دست به قتل میزنه و مجبور به فرار میشه و زلیخا هم اونو تنها نمیذاره. دست تقدیر این دو رو به چوکوروا میکشونه. این دو جوون که با وجود تمام مشکلات مصمم بودن همچنان عاشق هم باشن ولی بعد از آشنایی با خانواده ی یامان که ارباب چوکوروا و صاحب مزارعی که ییلماز و زلیخا در اون کار میکردن بودن، همه چیز تا ابد عوض میشه.

این داستان داستان زندگی ییلمازی است که بخاطر عشقش قاتل شدن رو به جون میخره و داستان زلیخایی که بخاطر عشقش خودش رو مجبور به ازدواجی میکنه که نمیخواد و از طرفی داستان مادر ارباب “هونکار یامان” که برای حفظ گذشته ی پر زرق و برق و همچینین تنها پسرش میجنگه و اربابی که چنان عاشق زلیخا میشه که حتی حاضره برای بدست آوردن عشقش اونو اسیر کنه….

قسمت ۵۴ سریال ترکی روزگاری در چکوروا

بعد از رفتن دمیر و زلیخا، هونکار با فکلی تماس میگیرد و میخواهد او را ببیند. او سپس به آشپزخانه آمده و عدنان را به ثانیه می سپارد. ثانیه نگران غفور است زیرا برای او غذا نبرده و او منتظر است. بعد از رفتن هونکار، ثانیه قصد دارد سریع پیش غفور برود و برگردد. هونکار پیش فکلی رفته و میگوید که انفجار انبار کار دمیر نیست. فکلی چنین چیزی را انکار میکند و آنها سپس در مورد گذشته با یکدیگر بحث میکنند. فکلی از هونکار میخواهد که هر دو با دمیز و ییلماز صحبت کرده و جلوی آنها را بگیرند تا با یکدیگر درگیر نشوند و دنبال کشتن و انتقام گرفتن از یکدیگر نباشند. در مهمانی، هنگامی که دمیر و زلیخا مشغول رقص می شوند، ییلماز نیز به همراه دختری که در مهمانی حضور دارد، می‌رقصد. دمیز و زلیخا ییلماز را می‌بینند. دمیر از اینکه ییلماز زنده است متعجب و عصبی می شود و بخاطر اینکه زلیخا ییلماز را دیده است با او بحث کرده و میخواهد که مراسم را ترک کنند. ثانیه برای بردن غذا براق غفور از خانه خارج می شود. غفور که طاقت گرسنگی نداشته، به خانه رفته است و مشغول خوردن غذاست. ثانیه وقتی متوجه نبود غفور در طویله می شود، حدس می زند که او به خانه رفته باشد و عصبی می شود.

دمیر و زلیخا به خانه آمده و مشغول دعوا می شوند.کمی بعد هونکار به خانه آمده و از اینکه آنها زود به خانه آمدند متعجب می شود. هونکار میفهمد که بچه در خانه تنها بوده. وقتی ثانیه داخل می آید، هونکار بخاطر تنها گذاشتن بچه با او بحث میکند. ثانیه بهانه ای آورده و سپس به خانه اش می رود. هونکار به ناچار به دمیر‌ میگوید که پیش فکلی رفته بوده است. دمیر عصبی شده و با او دعوا میکند. سریال روزگارانی در چکوروا قسمت ۵۴ هونکار به روی دمیر می آورد که خبر دارد که او بمب منفجر کرده است. دمیر میگوید که مجبور به این کار شده زیرا نمی‌تواند آنها را جلوی چشمش ببیند و چاره ای جز کشتن غیر مستقیم نداشته است. هونکار با او بحث میکند و از او میخواهد که از ییلماز دست بکشد و به زن و بچه خودش برسد. ثانیه به خانه رفته و با دیدن غفور عصبانی شده و با او دعوا میکند. غفور بخاطر گرسنگی و سرما طاقت نداشته و میگوید که صبح زود به طویله برمیگردد. در خانه فکلی، ییلماز و فکلی در مورد دمیر صحبت میکنند. فکلی به ییلماز میگوید که او نباید به فکر کشتن دمیر باشد و آنها باید با نقشه پیش بروند و دمیر را شکست بدهند. صبح روز بعد، جنگاور داخل شهر می ببیند که از طرف ییلماز به همه خانه های فقیر نشین کمک شده و به آنها خوراکی میدهند. او از اینکه ییلماز در حال کسب محبوبیت است عصبی شده و در این باره با دمیر صحبت میکند.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا