خلاصه داستان قسمت ۷۳ سریال ترکی با منیجرم تماس بگیر + عکس

در این مطلب از سایت جدولیاب خلاصه داستان قسمت ۷۳ سریال ترکی با منیجرم تماس بگیر را می توانید مطالعه کنید. با ما همراه باشید. این سریال به کارگردانی علی بیلگین، امید و ناامیدی‌ها، جنگ‌ها و تلاش‌های کارکنان صنعت سینما را به تصویر می‌کشد. سریال ترکی با منیجرم تماس بگیر (Menajerimi Ara) در ژانر درام و کمدی محصول سال ۲۰۲۰ برگرفته از سریال فرانسوی Dix Pour cent به سفارش کانال Star Tv میباشد.

قسمت ۷۳ سریال ترکی با منیجرم تماس بگیر
قسمت ۷۳ سریال ترکی با منیجرم تماس بگیر

قسمت ۷۳ سریال ترکی با منیجرم تماس بگیر

بازیگرهای فریس و کراج سر جلسه با مدیر تبلیغاتی حاضر می شوند تو جلسه متوجه میشن که در این پروژه تبلیغاتی باید نقش یک زوج عاشق و موفق را ایفا کنند به خاطر همین آن دو نفر موافقت نمی کنند که در این پروژه همکاری داشته باشند و از تبلیغات کناره‌گیری می‌کنند. فریس و کراج کلافه می شوند و با هم فکر می‌کنند که چه جوری آن دو نفر را راضی کنند تا زیره حرفشان نزنند. امراه نگران چینار میشه به خاطر همین جلوی در ورودی ساختمان می‌نشیند تا چینار را ببینه. چینار بعد از دیدن امراه او به خانه دعوت میکنه. امراه وقتی خانه به هم ریخته چینار را میبینه نگرانش می شود و بهش میگه همه کارها تو آژانس مونده اما چینار می‌گه تا سه روز نمیخوام بیام آژانس و همه کارهامو از همین خونه انجام میدم. امراه که حسابی نگران چینار شده یواشکی گوشیش را برمی دارد و تو چند برنامه دوست یابی او را عضو می کند سپس به طرف آژانس برمیگرده.

برن پیش تهیه کننده سریال قصه های پریا آقا جلال میره و بهش میگه یه برنامه تو فکرم هست برای روز ولنتاین درسته که همه جا جا افتاده و همه میدونن که من و باریش باهم دیگه هیچ رابطه ای نداریم اما به نظرم اگه بتونیم برای روز ولنتاین یه مصاحبه کوتاه ترتیب بدیم که درباره عشق و دوست داشتن صحبت کنیم فکر کنم خیلی خوب باشه و روی ریتینگ سریال هم اثر مثبتی میزاره. جلال وقتی میشنوه که برای ریتینگ سریالش خوبه قبول میکند برن ازش می خواد که این موضوع بین خودشان بمونه و به کسی نگه که این ایده او بوده. برن از اینکه نقشه اش داره خوب پیش میره حسابی خوشحاله. دجله از گولین میشنوه که فردا روز ولنتاین آقا کراج قرار دادگاه داره برای طلاق. دجله از شنیدن این خبر شوکه میشه و به اتاق پدرش میره و ازش میپرسه چرا به من چیزی نگفتی؟ کراج که بهش میگه حالا اگه میگفتم می خواست چه اتفاقی بیفته؟ دجله به کراج میگه اگه بخوای من فردا میتونم باهات سر جلسه دادگاه طلاق بیام؟ اما کراچ بهش میگه لازم نیست خودم میرم تنها باشم بهتره.

دجله احساس همدردی با پدرش می کند و همدیگر را به آغوش میگیرن. کراج و فریس دنبال یه راهی حسن تا قبل از اینکه خبرنگارا درباره دعوا و جدا شدن بازیگر هایشان خبری بنویسند و رابطه آنها را بهبود ببخشند اما هر دوی آنها در صفحه شخصی خودشان در اینستاگرام خبر جدا شدن شان از همدیگر را به طرفدار هایشان خبر می دهند که این کار باعث عصبانی شدن فریس و کراج میشه . امراه تو آژانس پیش ژولیده میره و ماجرای به‌هم‌ریختگی چینار را برایش تعریف می کند. جولیده گریه اش می گیرد و بهش میگه که ماجرا از چه قراره و چینار چیکار کرده باهاش. امراه پیش پریده میره و بهش میگه به کمکت احتیاج دارم امراه توضیح میده که من ناچار شدم که یه کاری انجام بدم چون آقا چسنار تازگی ها حالش خوب نیست برای اینکه بفهمم کجاست پنهانی روی گوشیش برنامه دوست یابی را ریختم تا بهم لوکیشن بده و بفهمم که کجاست. پریده از این کار امراه می خندد و ازش میپرسه خب الان کجاست؟ امراه با دیدن برنامه به پدیده میگه الان این برنامه داره نشون میده که کنار ساحل و به طرف آنجا حرکت می کند.

چینار وقتی پریده را میبینه ازش می پرسه چه جوری منو پیدا کردی؟ پریده بهش میگه اینکه چجوری پیدا کردم خیلی مهم نیست مهم اینه که تو به حالت اولیه خودت برگردی بشی همون چینار سابق. او  باهاش درد و دل میکنه و میگه دیگه ژولیده بهم حتی نگاهم نمیکنه اصلا نمیدونم چرا همچین کاری کردم پریده همان موقع واسش یه برنامه ایمیل میکنه و بهش میگه از همین امشب باید شروع کنی. چینار  باشه سر سری بهش میگه اما پریده بهش گوشزد میکنه که شب بهت زنگ میزنم باید این کارو انجام بدی اگه هم جواب تلفن ندی خودم پا میشم میام پیشت میدونی که میام و هر دوی آنها می خندند. دجله که امسال اولین سال ولنتاینش با باریشه استرس دارد آیا باریش از هدیه اش خوشش میاد یا نه همان موقع زنگ در خانه شان خورده میشه که مرال به دجله میگه اگه یه دسته گل دیگه باشه خودم به حسابت میرسم وقتی در را باز می کند با یه دسته گل روبرو میشه با ذوق به دجله میگه باریش یه دسته گل دیگه فرستاده .

همان موقع امراه دسته گل را از جلوی صورتش پایین می‌آورد و به حالتی سوالی بهش نگاه میکنه مرال هم برای جمع کردن اوضاع و اینکه ماجرای باریش و دجله را نفهمد بهش میگه آخه یه فردی به اسم باریش همش برای دجله گل میفرسته اصلاً هم ظاهر خوبی نداره فکر کردم اونه. دجله دم در میره که امراه بهش میگه وقت داری که باهم حرف بزنیم و او را به داخل خانه دعوت میکنه. امراه ازش عذر خواهی میکنه و میگه همه چی یه دفعه ای شد. آنها با هم دیگه آشتی میکنن و همدیگر را به آغوش می کشند. فردای آن شب فریس و کراج با بازیگرهایشان تو کافه قرار میزارن و حرف می‌زنند آن ها بهشون میگن که اصلاً این کار درست نیست که به همین راحتی از رابطه بیاین بیرون و برین یه رابطه دیگری را شروع کنید این اصلا قشنگ نیست و تمام تلاش شان را می‌کند تا آن دو نفر دوباره با هم دیگه آشتی کنند. آخرشب برن به خانه باریش میره. باریش با دیدن او جا میخوره و میگه چیزی شده؟

برن میگه درباره کار اومدم باهات حرف بزنم وقتی برن وارد خانه میشه متوجه میشه که پوستری که برای باریش گرفته بود از رو دیوار برداشته شده و یه پوستر جدید جایش به دیوار زده شده. از بارش میپرسه که چی شده باریش؟  بهش میگه افتاد شکست این هم یه هدیه هستش از یه فرد عزیز. برن درباره پیام تبلیغاتی روز ولنتاین با باریش حرف میزنه باریش اول مخالفت میکنه سپس آقا جلال و آیدین برادرش در این باره حرف میزنه و او را راضی می‌کنند. چینار به حرف پریده گوش میده و به خودش میرسه سپس فریس پیشش میره و با هم دیگه فیلم میبینن و در آخر بهش میگه من درباره حرفت فکر کردم و قبول می‌کنم که با هم دیگه چه شرکتی را راه بیندازیم و از پیش سرکان بیرون بیایم. فردای آن روز دجله موقع رفتن به سرکار با باز کردن در متوجه یک سری بادکنک می شود. با دیدن بادکنک ها ذوق میکنه و به مرال می ده و بهش میگه مواظبشون باش من برم سرکار…

بیشتر بخوانید؛

خلاصه داستان قسمت اول تا آخر سریال ترکی با منیجرم تماس بگیر + عکس

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا