خلاصه داستان قسمت ۷۳ سریال ترکی روزگاری در چکوروا

در این مطلب از سایت جدولیاب خلاصه داستان قسمت ۷۳ سریال ترکی روزگاری در چکوروا را می توانید مطالعه کنید. این مجموعه با نام ” زمانی در چوکوروا ” نیز در ایران و با نام های Tierra amarga, Once Upon a Time in Cukurova در ترکیه شناخته می شود. ژانر این سریال درام رمانتیک است و کارگردانان این سریال Murat Saracoglu و Faruk Teber می باشند.

قسمت ۷۳ سریال ترکی روزگاری در چکوروا

خلاصه داستان سریال ترکی روزگاری در چکوروا

داستان این سریال به این شکل است که در حدود سال های ۱۹۷۰ میلادی در استانبول دو جوون که خودشون رو برای ازدواج حاضر میکردن با اتفاقی مواجه میشن که اصلا انتظارش رو نداشتن. ییلماز بخاطر زلیخا دست به قتل میزنه و مجبور به فرار میشه و زلیخا هم اونو تنها نمیذاره. دست تقدیر این دو رو به چوکوروا میکشونه. این دو جوون که با وجود تمام مشکلات مصمم بودن همچنان عاشق هم باشن ولی بعد از آشنایی با خانواده ی یامان که ارباب چوکوروا و صاحب مزارعی که ییلماز و زلیخا در اون کار میکردن بودن، همه چیز تا ابد عوض میشه.

این داستان داستان زندگی ییلمازی است که بخاطر عشقش قاتل شدن رو به جون میخره و داستان زلیخایی که بخاطر عشقش خودش رو مجبور به ازدواجی میکنه که نمیخواد و از طرفی داستان مادر ارباب “هونکار یامان” که برای حفظ گذشته ی پر زرق و برق و همچینین تنها پسرش میجنگه و اربابی که چنان عاشق زلیخا میشه که حتی حاضره برای بدست آوردن عشقش اونو اسیر کنه….

قسمت ۷۳ سریال ترکی روزگاری در چکوروا

زلیخا با دیدن ایلماز و مژگان شوکه می شود. آنها جلو رفته و سلام می‌کنند. سپس سر میز دوستانشان می روند. مژگان تازه می فهمد که ایلماز، دمیر را می شناسد و شخصی که تعریف کرده بود که برای او کار میکرد، دمیر بوده است. کمی بعد جنگاور و نهال نیز به رستوران آمده و جنگاور با دیدن ایلماز در کنار مژگان عصبی می شود. او سر میز نشسته و مدام از اینکه ایلماز لیاقت رفت و آمد با مژگان را ندارد، صحبت میکند. زلیخا که طاقت وضعیت را ندارد، به بهانه اینکه حالش خوب نیست از دمیر میخواهد که زودتر به خانه بروند. دمیر و زلیخا بیرون می روند و در مسیر، دمیر به زلیخا طعنه می زند که متوجه شده است بخاطر دیدن ایلماز و مژگان، او مریضی را بهانه کرده است. زلیخا عصبانی می شود و با دمیر دعوا میکند و میگوید که دمیر خودش بخاطر پیشرفت ایلماز حسادت میکند و هر بار که آنها ایلماز را می‌بینند، او عصبانیتش را سر زلیخا خالی میکند. دمیر از عصبانیت ترمز می کند و سر زلیخا به شیشه میخورد. او میخواهد از زلیخا معذرت خواهی کند اما زلیخا خیلی عصبانی است. وقتی آنها به خانه می رسند، زلیخا داخل اتاق رفته و در را قفل میکند. هولیا متوجه دعوای آنها می شود و دمیر ماجرا را تعریف میکند. در خانه شرمین، صباح الدین وسایلش را جمع کرده و میخواهد خانه را ترک کند. او میگوید که از طلاق منصرف شده اما حاضر به زندگی با شرمین نیست و آنها فقط در شناسنامه زن و شوهر هستند. شرمین سعی دارد جلوی آن را بگیرد اما فایده ای ندارد و صباح الدین از خانه می رود

جنگاور در رستوران مشروب خورده و مست می شود. او نمی‌تواند خودش را کنترل کند و سر میز ایلماز می رود و پیش مژگان از او بدگویی میکند و میگوید که ایلماز در حد ارتباط با مژگان نیست. ایلماز به شدت عصبانی شده و به جنگاور حمله میکند و او را کتک می زند. سپس به همراه مژگان از رستوران می رود. او مژگان را به خانه می رساند و بخاطر اتفاقی که افتاد از او معذرت خواهی میکند‌‌ مژگان به ایلماز حق میدهد و میگوید که ایرادی ندارد. نهال جنگاور را به خانه می برد و از اینکه در رستوران آبروریزی کرده با او بحث میکند و سپس او را به اتاق می برد تا بخوابد. جنگاور که در حال خودش نیست ، در مورد رابطه‌ عاشقانه ایلماز و زلیخا مقابل نهال حرف می زند. نهال شوکه می شود‌ و جنگاور از او میخواهد که حرفهایش را نشنیده بگیرد. روز بعد، دمیر پیش زلیخا می رود و از لو بخاطر رفتارش معذرت خواهی کرده و به او حق میدهد. او میگوید که ترس از دادن زلیخا را دارد. زلیخا میگوید که او قرار نیست زلیخا را از دست بدهد و از ثابت کردن این قضیه خسته شده است. دمیر میگوید که او با دوست داشتنش می‌تواند این مسأله را به او ثابت کند. دمیر به شرکت می رود و از حرفهای دیگران متوجه دعوای جنگاور و ایلماز می شود. غفور برای پیدا کردن علیرضا می رود‌. گولتن وقتی متوجه می شود که ایلماز با دختری آشنا شده، ناراحت می شود و از نبود غفور استفاده میکند تا به بهانه خرید به جای غفور به بازار برود.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا