خلاصه داستان قسمت ۸ سریال ترکی با منیجرم تماس بگیر + عکس

در این مطلب از سایت جدولیاب خلاصه داستان قسمت ۸ سریال ترکی با منیجرم تماس بگیر را می توانید مطالعه کنید. با ما همراه باشید. این سریال به کارگردانی علی بیلگین، امیدها و ناامیدی‌ها، جنگ‌ها و تلاش‌های کارکنان صنعت سینما را به تصویر می‌کشد.سریال ترکی با منیجرم تماس بگیر (Menajerimi Ara) در ژانر درام و کمدی محصول سال ۲۰۲۰ برگرفته از سریال فرانسوی Dix Pour cent به سفارش کانال Star Tv میباشد.

قسمت ۸ سریال ترکی با منیجرم تماس بگیر
قسمت ۸ سریال ترکی با منیجرم تماس بگیر

قسمت ۸ سریال ترکی با منیجرم تماس بگیر 

فرهان با مادرش در لابی آژانس نشستن و باهم حرف میزنن و میفهمن که به جای هتل بهشون قراره یه خونه مشترک بدن تا آخر فیلمبرداری. فرهان میره با فریس درد و دل میکنه و میگه من نمیتونم ۳ ماه با مادرم یه جا زندگی کنم من بعد از ۱۸ سالگی فقط سه ماه تونستم با مادرم زندگی کنم اونم یا من میخواستم اونو بکشم یا اون منو. از جهتی خب خیلی ضایعست که برم به کارگردان بگم نمیخوام تو فیلمتون بازی کنم زشت میشه نمیدونم باید چیکار کنم. دجله میگه میتونین نقشتونو بد بازی کنین تا خود کارگردان ردتون کنه اینجوری کسی شک نمیکنه، فرهان خوشحال میشه و میگه فکرت خیلی خوب بود. مادر فرهان هم به کراج همین حرفارو میزنه و به کراج میگه جوری بازی می کنم تا خود کارگردان منو رد کنه اینجوری دخترمم نمیفهمه که از بازی باهاش تو یه فیلم فرار میکنم که بخواد ناراحت بشه. باریش به فریس زنگ میزنه و میگه الان سناریو واسم آوردم. سناریو عوض کردن من اصلا تو این قسمت حرف نمیزنم مثل خیار اون وسط باید باشم فقط. فریس میگه باشه من الان به تهیه کننده زنگ میزنم حرف میزنم باهاش باریش میگه نمیخواد خودم دارم میرم پیشش. فریس میترسه و میگه هیچ کاری نکن اصلا حرف نزن من دارم میام، وضعو خرابتر نکن حرفی نزن دارم میام. فریس میره به دفتر تهیه کننده. باریش تو جلسه میگه هیچ دیالوگی من ندارم فقط عین یه خیار اون وسط باید باشم. فریس به تهیهکننده میگه میدونم به خاطر اخباری که تو فضای مجازی پخش شده ناراحتین و دارین باریشو مجازات می کنین ولی این دیگه خیلی زیادیه که بدون دیالوگ تو فیلم باشه.

تهیه کننده میگه شما به اندازه کافی هم کتک کاریاتونو کردین هم حرفاتونو زدین مخاطب های من همشون جوونن این آقارو الگو خودشون میزارن. باریش عصبی میشه میگه یا سناریو عوض میشه یا من تو این فیلم دیگه بازی نمی کنم و میره. فریس به تهیه کننده میگه من با باریش حرف میزنم تا کوتاه بیاد ولی شما هم دارین بزرگش می کنین سناریو عوض کنین تهیه کننده میگه من سناریو عوض نمی کنم و باریشم باید بازی کنه تو این فیلم. دجله سعی میکنه باریشو آروم کنه ولی فایده نداره. بعد از ساعت کاری دجله و مرال به دنبال خانه می روند برای اجاره کردن که با دیدن یه خانه حسابی خوششون میاد که مرال میگه خداکنه اجاره اش زیاد نباشه. برادر باریش بهش میگه اگه سناریو عوض نشه تو دیگه بازی نمی کنی تو فیلم؟ باریش میگه نه تا فیلم بعدی که پیدا کنم از پس اندازم که پیشته خرج می کنیم. برادرش میگه از پس اندازم نمیشه برداشت کرد، باریش میگه چرا؟ برادرش میگه چون پس اندازی وجود نداره، دیدم کارت داره خوب میگیره منم قرض داشتم دادم به اونا. باریش فکر میکنه گذاشته تو قمار و باهاش دعوا میکنه. فرای آن روز باریش با یه تماس از خواب بیدار میشه. وقتی جواب میده بهش میگن که تا چند دقیقه دیگه وصلتون می کنم به یه برنامه زنده باریش که خبر نداشته میگه کدوم برنامه زنده؟ صبر کنین! باریش به برنامه زنده وصل میشه و مجری میگه درباره دعوا و اخباری که ازت درآمده برنامه ترتیب دادیم اجه هم اینجاست میخوایم از زبان خودت بشنویم که چی شده؟

باریش کلافه میشه و میگه شما همیشه به همه ی اخبار انقدر پر و بال میدین؟ اجه میگه باریش جان عسلم شما اونجا نبودین؟ شما کارت شناساییتو به پلیس نشون ندادی؟ پس چرا اخبار منو مذب تلقی می کنی؟ و به مجری میگه بازیگران همینن اخبار خوب باشه ما خوبیم واسشون ولی اگه به نفعشون نباشه میگن اشتباهه دروغه. باریش میگه من دلیلی نمیبینم درباره کارهام و زندگیم اینجا چیزی بگم و قطع میکنه. اجه میگه میبینین که حاضر نشد حرف بزنه خودش گویای همه چیزه. دجله تو اتاقش در حال گشت زدن تو اینستاگرام چاتای است تا بتواند نشونه ای از آدرس کلبه اش پیدا کند. از یکسری پستهایش یه آدرس پیدا می کند و میره به فریس خانم خبر بده. فریس میگه پس زودباش برو اونجا همه جارو بگرد. کارگردان بازی فراهان و مادرشو رد می کنه. فریس به فرهان زنگ میزنه و خبر رد شدن مادرشو بهش میده و به کارگردان زنگ میزنه و ماجرای نقش بازی کردن فرهانو میده و میگه حتما قبول میشه. کراج هم همین کارو میکنه. وقتی کارگردن میاد به جفتشون میگه که از ماجرای از قصد بد بازی کردنشونو میدونه و بعد از چند دقیقه صحبت کردن ازشون میپرسه که دوست دارین بازی کنین تو فبلم یا نه که جفتشون میگن نه.

دجله با تاکسی به اون آدرس میره و با نشان دادن منظره ای که تو عکسه آدرس را پیدا میکنه. باریش به دجله زنگ میزنه و میگه چه خبر چیکار میکنی دجله میگه اومدم دنبال کلبه چاتای میگردم. باریش میگه بهت احتیاج دارم بگو کجایی بیام. دجله میگه خودمم نمیدونم کجام آدرسو میفرستم بیا. باریش پیش دجله میره و باهمدیگه سوار قایق میشن تا به کلبه چاتای برسن. تو مسیر هردوشون از اینکه باهم هستن خوشحالن و خوش میگذرونن. وقتی به کلبه میرسن دجله خودشو معرفی می کنه و چاتای با دیدن باریش او را میشناسه. دجله قرارداد را نشان میدهد و میگه چندروزه دنبال شما میگردم براتون سناریو آوردم و باید یکسری قراردادو امضاء کنین. چاتای میگه بیاین تو ماهی دارم درست میکنم باهم بخوریم. باریش میگه من که مشکلی ندارم، دجله هم قبول میکنه.با همدیگه غذا میخورن که چاتای به باریش میگه انگاری اوکی نیستی. همه چیز روبراهه؟ باریش میگه نه پیچیده بهم. چاتای میگه تعریف کن ببینم چیشده؟ باریش میگه مردم مثل یه توئیت باهام رفتار میکنن هرچی میخوان میگن هرکاری میخوان می کنن خوب منم میرم وقتی میبینم اعصابم خورد میشه. چاتای میگه درکت میکنم میدونم چی میگی. همیشه همین بوده و هست. قضاوتت میکنن چیزی که بهشون ربط نداره توش دخالت میکنن به موضوعی که اصلا ربطی نداری باهاش ربطت میدن و تو هم نمیتونی کاری کنی. ولی مهم اینه که تو به چی اهمیت میدی؟! به خاطر همینه من هرازگاهی میام اینجا. اینجا آرومم میکنه. تو هم سعی کنهمیشه به خودت مسلط باشه ویکسری فعالیت ها یا جاییو در نظر بگیر که هروقت ناراحت شدی یا عصبی شدی بری اونجا عصبانیتتو خالی کنی. اینجا هم هست اصلا هروقت خواستی بیا اینجا باهم ماهی میگیریم. باریش میگه باشه و چاتای قراردادو امضاء میکنه و دجله و باریش خداحافظی می کنن و میرن…

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا