خلاصه داستان قسمت ۹ سریال ترکی با منیجرم تماس بگیر + عکس
در این مطلب از سایت جدولیاب خلاصه داستان قسمت ۹ سریال ترکی با منیجرم تماس بگیر را می توانید مطالعه کنید. با ما همراه باشید. این سریال به کارگردانی علی بیلگین، امیدها و ناامیدیها، جنگها و تلاشهای کارکنان صنعت سینما را به تصویر میکشد.سریال ترکی با منیجرم تماس بگیر (Menajerimi Ara) در ژانر درام و کمدی محصول سال ۲۰۲۰ برگرفته از سریال فرانسوی Dix Pour cent به سفارش کانال Star Tv میباشد.

قسمت ۹ سریال ترکی با منیجرم تماس بگیر
فریس و دجله به خانه باریش میرن و بهش میگن یه استوری بگیر و از طرفدارات عذرخواهی کن دلشونو به دست بیار. باریش به فریس میگه متنی آماده کردین؟ فریس میگه نه بداهه از خودت بگو. باریش تو خونه اش یه فیلم میگیره و تو فضای مجازی میزاره. بازخورد فیلم باریش تو فضای مجازی خیلی خوب بود و جو سنگین از روی باریش برداشته میشه. فردای آن روز فریس به باریش میگه که تهیه کننده سناریو عوض کرده و برات دیالوگ گذاشته. باریش تشکر میکنه و میگه دیگه دردسر درست نمی کنم، فریس میگه نه واسه این سریال بلکه کلا باید حواست به خودتو زندگیت باشه که باریش میگه باشه حواسم هست و میره. امراه و چینار میفهمن که جولیده فرم خودشو هم کنار فرم های بازیگرانی که چینار معرفی کرده برای یه سریال فرستاده. چینار عصبی می شود و بهش میگه تو چرا سرخود همچین کاری کردی؟ تو به اون دعوت نمیری. جولیده میگه من دعوت شدم و میرم، من از خیلی از بازیگرایی که معرفی کردی بهتر بازی میکنم اگه میومدی به نمایشم ،می دیدی که بهترم. چینار با عصبانیت به امراه میگه همکارای ما رو ببین یکی بازیگر میدزده یکی رزومه شو به زور میچپونه بین رزومه های دیگه. چینار ماجرارو برای پریده و فریس و کراج تعریف می کنه و همگی میخندن بهش و پریده از اتفاق های باحال گذشته شون تعریف میکنه و میخندن. کراج ازشون فاصله میگیره و آنهارو میبینه لبخند رضایت میزنه. کراج به دوستش که پیشنهاد همکاری تو یه آژانس دیگه بهش داده بود زنگ میزنه و میگه من به پیشنهادت فکر کردم خیلی هم وسوسه انگیز بود ولی قبول نمی کنم آژانس هرچی بشه من اونجام.
حرف از یه اکران خصوصی فیلم می شود که دجله میگه من خیلی دوست دارم برم کراج این حرف دجله را میشنوه و ذوقشو میبینه به خاطر همین براش دعوت نامه میگیره و روی میزش میزاره. این حرکت از چشمای گولین دور نمی ماند و ذهنش درگیر این حرکت کراج میشه. دجله وقتی به اتاقش میره با دیدن پاکت روی میزش تعجب میکنه و وقتی میبینه که دعوت نامه اکران فیلمه از خوشحالی بال درمیاره و به گولین میگه تو هم میای؟ گولین میگه این یه دعوت نامه خصوصیه هرکسی نمیتونه بره. دجله حدس میزنه که کراج اینکارو کرده ولی میگه که واسه فریس خانمه حتما.گولین پیشش میره و میگه تو با آقا کراج چه سروسری داری؟از کجا همدیگرو میشناسین؟ هم الان داری دروغ میگی هم وقتی تازه اومدی گفتی کراج را کلا نمیشناسی ولی قبل از استخدام رفتی به دیدنش. من دیدم که کراج اومد این پاکتو گذاشت رو میزت. دجله که جا خورده برای اینکه دست به سرش کنه عصبی میشه و میگه این فکرها واقعا شرم آوره من صبح داشتم میگفتم که خیلی دوست دارم برم آقا کراج هم شنید خواسته خوشحال بشم فقط همین و هیچ چیزی هم بین ما نیست و میره. گولین که عصبانیت دجله را میبینه جا میخوره. دجله به خانه میره و به مرال میگه که قراره با پدرش به اکران فیلم بره و ذوق میکنه که پدرش به فکر اون هم بوده. مرال به دجله میگه اول لباساتو عوض کن حاضرشو بعد به مادرت زنگ بزن بگو. دجله آماده میشه و به مادرش زنگ می زند و بهش میگه که با پدریم قراره برم اکران فیلم. مادرش میگه من که گفتم ازش دوذی کن اون فقط به فکر خودشه دجله مخالفت میکنه و میگه نه بابا به فکر منم بوده اون موقع که میگفته از اینجا برم و برگردم آنتالیا واسه این بود که نگرانم بوده میخواسته از من محافظت کنه مادرش لیلا میگه من نمیخوام ناراحتت کنه من اونو میشناسم واسه همین میگم ازش دوری کن.
دجله آماده میشه و با کراج به مراسم میره. دجله که با دیدن بازیگرهای مورد علاقش رو پای خودش بند نیست، باریش را میبیند. باریش پش دجله میره و ازش تعریف میکنه که چقد خوشگل شدی تا حالا اینجوری ندیده بودمت. بعد از گذشت چند دقیقه برن با دوستاش وارد محفل میشن و میان پیش باریش. دجله که میبینه سرش شلوغه میره و نوشیدنی برای کراج میبره. کراج پیش همان دوستش میره که بهش پیشنهاد داده بود. دوستش بهش میگه من هنوز روی حرفم هستم تازه ۲۰% هم میزارم روش. کراج میگه نظر من عوض نمیشه. کراج پیش یه دوستش که از عوامل فیلمسازی هست میرود و به دجله اشاره میکنه تا پیششون بره. وقتی اونجا میره دوستش میگه کراج خیلی از شما تعریف کرده که تو کارت خیلی جدی به چیزی که میخوای باید برسی و واسش تلاش می کنی. دجله با شنیدن این حرفها ذوق میکنه و از اینکه پدرش ازش تعریف کرده خوشحال میشه. دوست کراج میگه من یه کار جدید تو آنتالیا شروع کردم کراج گفت رشته سینما خوندین و من کسیو که آقا کراج معرفی کنه بی برو برگرد قبولش میکنم شانس آوردیم که لیست عواملو نبستیم. دجله که تازه فهمیده پدرش واسه اینکه از اون آژانس بره اینارو به دوستش گفته عصبی میشه. همان موقع برن میاد و دوست کراج بهش میگه تو کار جدیدم پدرتون نزاشت که همکاری کنیم، برن میگه بابام کلا نمیزاره ازش دور بشم و پروژه های بیرون ترکیه قبول نمیکنه.
بعد از مدتی دجله و کراج تنها میشن و دجله به کراج میگه مادرم راست میگفت تو فقط خودتو میبینی و بهش میگه من پامو از این آژانس بیرون نمیزارم. خودت بهش میگی قبول نکردم این کارو. تا حالا واسم پدری نکردی از این به بعدم نمی خوام واسم پدری کنی. نترس به هیچکی نمیگم که پدرمی چون خودم دیگه دوست ندارم پدرم باشی و گریه میکنه. دجله خودشو جمع و جور میکنه و میخواد بره پیش باریش که برن همان موقع میره پیشش و با برن میرن بیرون که به سمت خانه برن و به دجله میگه میبینمت دختر دستیار. تمام سلبریتی ها یکی پس از دیگری میرن و در آخر باریش و برن دست تو دست سوار ماشین میشن و میرن. کراج پیش رفیقش میره و بهش میگه پیشنهادتو قبول می کنم ولی فعلا نمی خوام کسی از این ماجرا بفهمه. دجله آخر از همه بیرون میاد و با بغض خوشحالی همرو نگاه میکنه و تنهایی با چشمانی گریان به طرف خانه با پای پیاده می رود…