خلاصه داستان قسمت ۱ سریال ترکی با منیجرم تماس بگیر + عکس

در این مطلب از سایت جدولیاب خلاصه داستان قسمت ۱ سریال ترکی با منیجرم تماس بگیر را می توانید مطالعه کنید. با ما همراه باشید. این سریال به کارگردانی علی بیلگین، امیدها و ناامیدی‌ها، جنگ‌ها و تلاش‌های کارکنان صنعت سینما را به تصویر می‌کشد.سریال ترکی با منیجرم تماس بگیر (Menajerimi Ara) در ژانر درام و کمدی محصول سال ۲۰۲۰ برگرفته از سریال فرانسوی Dix Pour cent به سفارش کانال Star Tv میباشد.

قسمت 1 سریال ترکی با منیجرم تماس بگیر 
قسمت ۱ سریال ترکی با منیجرم تماس بگیر

قسمت ۱ سریال ترکی با منیجرم تماس بگیر 

دجله ارتم، دختری بلند پرواز و مستقل که عشقش سینماست و رویای بازیگری تو سر دارد, ساکن آنتالیا ولی به ترکیه اومده تا در حوزه رشته ای که خونده کار پیدا کند، کراج، پدر دجله فردی مشهور و موفق در حوزه سینماست که کسی از وجود دجله و مادرش خبر ندارد. دجله وارد آژانس سینمایی می شود. دجله به منشی میگوید میخوام آقای کراج را ملاقات کنم، منشی ازش میپرسه وقت داشتین؟ دجله میگه نه واسه کار نیومدم با خودشون کار دارم، بهشون بگین منو میشناسن. منشی بهش میگه یه نفر اومده میخوان شمارو ببینن، کراج لیست قرارهاشو میبینه که منشی میگه وقت قبلی ندارن، کراج میگه پس چرا وقت منو میگیرین؟ منشی بهش میگه منم بهشون گفتم ولی گفتن بهتون بگم دجله ارتم اومده باهاتون کار داره. کراج با شنیدن اسمش شوکه می شود و با ترس و دلهره پایین می رود تا دجله را ببیند. آبدارچی از منشی میپرسه که اون خانم کیه؟ منشی بهش میگه میخواد آقا کراج را ببیند، آبدارچی میخنده و میگه پس حالا حالاها اینجاست، همان موقع کراج میاد پایین و به دجله میگه بریم یه جا صحبت کنیم، آبدارچی و منشی تعجب می کنند. کراج از دجله می پرسد به منشی چی گفتی وقتی میخواستی ببینی منو؟ دجله میگه نترس نگفتم بابامی. کراج ازش میپرسه چرا اومدی اینجا؟ دجله میگه درسم تموم شده اومدم کمکم کنی، کراج فکر میکنه دجله ازش پول می خواد که بهش میگه من الان پول ندارم چقد می خوای؟ دجله میگه نه من پول نمی خوام پول تو جیبم دارم شب ها هم کار میکنم پول درمیارم ازت می خواستم واسم یه کاری پیدا کنی اگه میتونی!

یه کار مربوط به رشته درسیم، کراج رشته تحصیلیشو میپرسه و میگه کجا درس خوندی؟ دجله میگه همون دانشگاهی که خودت توش درس خوندی. کراج بهش میگه من اینجا نمیتونم واست کاری کنم برگرد آنتالیا اونجا واست کار پیدا می کنم کمکت می کنم. دجله میگه من میخوام ایجاکار کنم رویای من اینجاست. کراج بهش میگه اینجا رقابت خیلی بالاست تو رو یه لقمه چپت می کنن از پسش بر نمیای. دجله میگه ما باهم یکجا درس خوندیم اگه تو تونستی پس من هم میتونم کراج تو ذوقش می زنه و میگهنه تو نمی تونی از پسش برنمیای. دجله عصبی میشه و میگه اشتباه کردم نباید میومدم ازت کمک می خواستم از دست خودم عصبیم و میرن. دجله شب برای دوستش تمام ماجرارو تعریف می کنه و میگه واقعا از دستش عصبی شدم بیشتر از اینکه بهم گفت تو نمیتونی از پسش بر نمیای . کراج به مادر دجله پیام میفرسته که کار فوری دارم. مادر دجله زنگ میزنه و ازش می پرسد که چی شده؟ کراج او را بازخواست میکنه که چرا دجله را اینجا فرستاده؟ و در آخر میگه بهش یخورده کمک کردم، همان موقع زن و دخترش میرن کنارش و کراج دیگه نمیتونه راحت حرف بزنه. دجله مادرش بهش زنگ میزنه و بهش میگه چرا رفتی پیش اون مرده؟ دجله اولش نکار میکنه که سراغ پدرش رفته ولی بعد بهش میگه که آره رفتم چون کار پیدا کردن تو این حوزه بدون پارتی نمیشه فقط ازش خواستم پارتیم بشه تا یه جا مشغول به کار بشم. مادرش ازش میپرسه پول گرفتی؟ دجله میگه نه من هیچ پولی نگرفتم سپس میره کیف و لباس هاش را میگردد که میبینه خودش پول گذاشته، دجله میگه یواشکی گذاشته بهش میرم پس میدم. فردای آن روز دجله به آژانس بازیگری میره و یه پاکت میگیره تا پول را به صورت بسته واسش بفرستد. همکار کراج، دستیارش را اخراج می کند و همانجوری که غر میزنه و میگه بدون دستیار شدم، دجله فورا بهش میگه من مایلم براتون کار کنم. او هم یخورده نگاهش می کند و میگه قبلا کار کردی تو این زمینه؟

که دجله میگه بله و رزومه اش را برایش توضیح می دهد. در آخر بهش میگه ۱ ماه آموزشی کار می کنی و با کوچکترین دست و پا چلفتی اخراج میشی و تو قرارداد ذکر می شود که اگه من اخراجت کردم یا خودت استعفا دادی به مدت ۲ سال نمیتونی تو هیچ آژانس بازیگری دیگه ای بری و باهم دست می دهند و به دجله میگه کارت از فردا شروع میشه راس ساعت ۸:۳۰ اینجا باش. دجله در حال رفتن به بیرون از آژانس بازیگری است که تو راهرو کراج را میبینه و برای اینکه خودشو مخفی کنه کسی نفهمه، وارد اتاق پرو می شود. با وارد شدنش یه نفر در حال لباس عوض کردن است که ازش عذرخواهی میکنه و ازش میپرسه نیروی خدماتی هستش؟ که اون پسر میگه منو نمیشناسی؟ دجله میگه من تازه اومدم کسیو نمیشناسم و اون پسر میفهمه که داره از کسی قایم میشه که دلیلشو میپرسه ازش، دجله میگه قایم نشدم فقط نمیخوام الان با کسی روبرو بشم، پسر بهش میگه باشه بیا یه راه مخفی بلدم که از اینجا بری بیرون و میبرتش راهو نشانش بدهد.طوبی یه دختری زیباست که در صنعت بازیگری و مدلینگ فعالیت دارد، یه پیشنهاد بازیگری شده بهش تو لس آنجلس که همیشه رویاشو داشته به خاطر همین برای نقشش به سوارکاری تمرین میکنه. مدیر برنامه اش بهش زنگ میزنه و میگه کجایی پس؟ امروز وقت عکاسی داشتی؟! طوبی که یادش رفته خودشو به اونجا میرسونه و بعد از عکاسی یکی از دوستانش میاد و میگه برنامه تابستونت چیه؟و بهش کار پیشنهاد میده که طوبی میگه من یه برنامه دیگه ای دارم واسه خودم. بعد از کلی اصرار طوبی بهش میگه میخوام تو یه فیلم خارجی بازی کنم کارگردانش باخه. و از شور و اشتیاقش واسه این کار براش میگه، همان موقع برای مدیر برنامه اش یه پیام میاد که طوبی به دلیل سن بالاش رد شده و او مانده که چجوری این خبرو به طوبی بده. دجله به سر کار دوستش می رود تا باهمدیگه به سمت خانه برن و بهش ماجرای استخدام شدنش را می گوید. تمام اعضای مهم اژانس جلسه گذاشتن درباره کار و درباره ی کار جدید طوبی در خاج از کشور حرف میزنن که مدیر برنامه اش میگه قبول نشده به خاطر سن بالاش. همگی تعجب می کنن و حال و احوال طوبی را می پرسن که میگه هنوز نتونستم بهش بگو نمیدونم چجوری اصلا بگم بهش….

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا