۱۰۰ اسم پسرانه خاص و امروزی همراه با معنی| اسامی پرطرفدار اصیل پسرانه
لیستی از ۱۰۰ اسم پسرانه خاص و زیبا را در این مطلب آورده ایم که می توانید با معانی آنها از آن استفاده کنید .
پرطرفدارترین اسامی پسرانه در سال جدید (۱۳۹۹) در سازمان ثبت احوال اسم های امیرعلی با ۵ هزار و ۲۱۷ مورد، محمد با فراوانی ۴ هزار ۸۴۳ مورد، علی با ۴ هزار و ۵۶۷ مورد، امیرحسین با فراوانی ۳ هزار و ۶۹۳ مورد، حسین با ۳ هزار و ۵۰۲ مورد، ابوالفضل با ۳ هزار و ۱۷۸ مورد، آراد با ۳ هزار و ۱۳۰ مورد، سامیار با ۲ هزار و ۷۴۱ مورد، آریا با ۲ هزار و ۷۳۸ مورد و امیرعباس با ۲ هزار و ۶۰۱ مورد بوده اند. اما اسم های پسرانه خاص و جدید دیگری هستند که با وجود فراوانی کمتر در ثبت احوال، بسیار مورد استقبال قرار گرفته و امروزه بیشتر برای نامگذاری انتخاب میشوند. از جمله اسامی پسرانه اصیل ایرانی در این مطلب با ۱۰۰ اسم پسر پرطرفدار امروزی زیبا و معنی و ریشه این نام ها، آشنا میشوید.
۱۰۰ اسم پسرانه خاص
الف
آبتین
روح کامل، انسان نیکو کار، از شخصیتهای شاهنامه، نام پدر فریدون پادشاه پیشدادی
ریشه: فارسی
ریشه: فارسی
ریشه: فارسی
ریشه: فارسی
اَرشیا
تخت و اورنگ شاهان، گاه، تخت.
ریشه: فارسی
امید
آرزو، انتظار، رجا، توقع، چشمداشت؛ اشتیاق یا تمایل به روی دادن یا انجام امری همراه با آرزوی تحقق آن.
ریشه: فارسی
آرات
شجاع، دلیر و جسور
ریشه: ترکی
ایلیا
خداوند خدای من است؛ در تورات از انبیای بنی اسرائیل که در عهد عتیق، عهد جدید و قرآن (= الیاس) از او یاد شده است؛ (در سُریانی) نام امیرالمؤمنین علی ابن ابیطالب(ع)
ریشه: سریانی
ب
باراد
نام کسی که در زمان شاپور یکم پادشاه ساسانی زندگی کرده ونام او در کتیبه کعبه زرتشت آمده است.
ریشه: فارسی
بامداد
مدت زمانی از هنگام روشن شدن هوا تا طلوع آفتاب و یک یا دو ساعت بعد از آن، صبح، صبا؛ اسم پدر مزدک
ریشه: فارسی
بارمان
شخص محترم و لایقِ دارای روح بزرگ؛ از شخصیتهای شاهنامه، نام دلاور تورانی و از سپاهیان افراسیاب تورانی
ریشه: کردی
بَرسام
آتش بزرگ مرکب از بر (مخفف ابر) + سام (آتش)، نام یکی از سرداران یزگرد ساسانی، از نامهای شاهنامه؛ فرزند بیژن فرمانروای سمرقند که با یزدگرد جنگید.
ریشه: فارسی
بُرنا
جوان؛ شاب، ظریف، خوب، نیک، دلاور.
ریشه: فارسی
بِهراد
جوانمرد نیکو.
ریشه: فارسی
بهنام
نیک نام، خوش نام
ریشه: فارسی
بنیامین
یعنی پسر دست راستِ من؛ آخرین پسر حضرت یعقوب (ع) و برادر تنی حضرت یوسف (ع).
ریشه: عبری
پ
پارسا
کسی که از ارتکاب گناه و خطا پرهیز کند، پرهیزگار، زاهد، متقی، دیندار، متدین، مقدس؛ عارف، دانشمند.
ریشه: فارسی
پَرهام
فرشته خوبی، همچنین به معنی پیر همه (پدر همه) میباشد. معادل عبری آن آبراهام میباشد. نامی است پارسی باستانی و معرب آن ابراهیم است، صورت فارسی ابراهیم.
پویان
آن که در حال حرکت به نرمی و آرامی است، روان؛ دونده، دوان، شتابان؛ جوینده؛ جستجو کننده.
ریشه: فارسی
پیام
الهام، وحی؛ مطلبی که به شکل کلام، نوشته یا نشانهای از فرد یا گروهی به فرد یا گروه دیگر فرستاده شود.
ریشه: فارسی
پیمان
قراری که دو یا چند تن میگذارند تا کاری انجام دهند یا تعهدی نسبت به هم یا به کسی داشته باشند ؛ قرار، عهد.
ریشه: فارسی
ت
تیام
چشمانم؛ عزیز و گرامی
ریشه: لری
توحید
یگانه دانستن خدا؛ اقرار به یگانگی خداوند، یکتا پرستی؛ اخلاص
ریشه: عربی
ج
ریشه: فارسی
ریشه: فارسی
ریشه: فارسی
چ
چاوش
فردی که پیشاپیش زائران راه میرود و با صدای بلند اشعار مذهبی میخواند، نقیب لشکر و قافله
ریشه: ترکی
ح
حامد
معنی: سپاسگزار
ریشه: عربی
حامی
منسوب به حام پسر نوح، از اولاد حام؛ آن که پشتیبان و نگهبان کسی یا چیزی است، حمایت کننده، پشتیبان.
ریشه: عربی
حسام
شمشیر تیز و برنده
ریشه: عربی
خ
خسرو
پادشاه، نیکنام و دارای آوازه نیکی، نام چندتن از شخصیتهای شاهنامه از جمله کیخسرو پادشاه کیانی و خسروپرویز پادشاه ساسانی
ریشه: فارسی
د
داتیس
سرداری از مردم ماد و از سرداران داریوش هخامنشی
ریشه: فارسی
دانیال
قضاوت خدا، یا خدا حاکم من است؛ یکی از چهار پیغمبر بزرگ بنیاسرائیل
ریشه: عبری
داوود
محبوب؛ شاه عبرانیان که شاعر و پیغمبر بود.
ریشه: عبری
ر
رادین
بخشنده، جوانمرد
ریشه: فارسی
رامبد
رئیس رامشگران؛ آرامش دهنده، فرشته
ریشه: فارسی
رامتین / رامسین / رامین
نوازنده، سازنده؛ نام شخصی که واضع چنگ بوده
ریشه: فارسی
رایان
نام پسرانه و دخترانه به معنی باهوش و دانشمند، نگهبان آسمان، در عربی نام کوهی در حجاز و نام شهری و روستایی است.
ریشه: فارسی/ بین المللی
روزبه
خوشبخت، سعادتمند، بهروز
ریشه: فارسی
ز
زامیاد
زاده فرشتگان، نگهبان زمین، نام روز بیست و هشتم از هر ماه شمسی در قدیم
ریشه: فارسی
زانیار
یار دانا و دانشمند
ریشه: کردی
س
سامیار
فرشتۀ آتش، نگهبان آتش و دوست آتش، ثروتمند
ریشه: فارسی
سپهر
آسمان؛ روزگار
ریشه: فارسی
سُروش
پیام آور؛ فرشتهی پیام آور، فرشته؛ پیامی که از عالم غیب برسد، الهام
ریشه: فارسی
سورنا
دلیر و توانا، منسوب به سورن، نام سردار ایرانی، نام یکی از خاندانهای هفتگانه ممتاز در زمان اشکانیان
ریشه: فارسی
سیامک
آن که موهایش سیاه است، از شخصیتهای شاهنامه، نام پسر کیومرث پادشاه پیشدادی
ریشه: فارسی
سینا
به معنی دانشمند است که در ایران باستان خانوادههای دانشمند را سئنا می گفتند، نام جد ابن سینا پزشک و دانشمند نامدار ایرانی
ریشه: فارسی / عبری
سبحان
پاک، منزه؛ از نامهای خداوند
ریشه: عربی
سهیل
ستاره ای است درخشان که در اواخر فصل گرما طلوع می کند
ریشه: عربی
ساتیار
از نامهای زرتشتی که گونهی دیگر آن به نظر میرسد سادیار باشد، نام یکی از سرداران داریوش.
ریشه: فارسی
ش
شادمهر
ویژگی آن که دارای شادی و مهربانی است.
ریشه: فارسی
شاهرخ
دارای رخساری چون شاه، شاه منظر، شاه سیما
ریشه: فارسی
شاهین
نوعی پرندهی شکاری از خانوادهی باز؛ برج میزان
ریشه: فارسی
شایان
شایسته، سزاوار، در خور؛ فراوان
ریشه: فارسی
شروین
معشوق مردمان، پایدار و نامی، نام قلعهی شروان؛ نام انوشیروان دادگر
ریشه: فارسی
شَنتیا
نام حضرت علی (ع) در زبور داوود، پیروز
ریشه: فارسی (به اعتقاد برخی: عبری)
شهاب
پدیدهای به شکل خطی درخشان که به علت برخورد سنگ آسمانی با جو زمین و سوختن سریع آن به طور ناگهانی در آسمان دیده میشود، بزرگی و جلال
ریشه: عربی
ص
صادق
آن که گفتارش مطابق با واقعیت است، راستگو، راست و درست و راستین؛ لقب امام جعفر صادق(ع)
ریشه: عربی
صدرا
منسوب به صدر، جایی در مجلس که مخصوص نشستن بزرگان است، (به مجاز) اشخاص برتر و دارای مقام بالاتر؛ باطن و ذهن
ریشه: عربی
ض
ضُحا (ضحی)
معنی: زمانی پس از برآمدن آفتاب، چاشتگاه، آفتاب، خورشید، سوره نود و سوم قرآن کریم
ریشه: عربی
ط
طاها (طه)
نام سورهای در قرآن کریم، در لغت «یا محمّد» برداشت میشود. (یعنی “ای محمّد”)
ریشه: عربی
ع
عادل
معنی: با انصاف
ریشه: عربی
عارف
آن که از راه تهذیب نفس و تفکر، به معرفت خداوند دست مییابد، دانا، آگاه
ریشه: عربی
عرشیا
ملکوتی آسمانی، مرکب از عرش + الف نسبت
ریشه: عربی
عرفان
یکی از مراحل سلوک، معرفت، شناخت خداوند
ریشه: عربی
عماد
ستون، (به مجاز) آن که بتوان بر او تکیه کرد، نگاه دارنده، تکیه گاه
ریشه: عربی
ف
فربد
دارای شکوه و جلال، باشکوه، شکوهمند، مناعت، بزرگی، نام پسرانه زیبا
ریشه: فارسی
فرداد
فر + داد، داده شکوه، زیبایی و جلال
ریشه: فارسی
فرزاد
زاده شکوه و جلال
ریشه: فارسی
فرزین
وزیر در بازی شطرنج
ریشه: فارسی
فرشاد
شادمان، مسرور، خوشحال، هم چنین به معنی روح و عقل، کره مریخ
ریشه: فارسی
فرهاد
از شخصیت های شاهنامه و از پهلوانان ایرانی جزو سپاه کیکاووس پادشاه کیانی، عاشق افسانهای شیرین
ریشه: فارسی
فرید
یکتا، یگانه، بی نظیر
ریشه: عربی
ک
کارن
اسم پسرانه به معنی شجاع و دلیر، نام فرزند کاوه آهنگر و هم چنین اسم سردار لشکر مهرداد شاهزاده اشکانی که علیه اشک بیستم (گودرز) قیام کرد.
ریشه: فارسی
کامیار
کامیاب، آنکه کام و نشاط دوست اوست، کامروا و پیروز
ریشه: فارسی
کسری (کسرا)
کسرا، معرب از فارسی، خسرو، نام انوشیروان پادشاه ساسانی، فرزند قباد
ریشه: عربی
کورش
کوروش، نام سه تن از پادشاهان هخامنشی، کورش کبیر از مقتدر ترین پادشاهان ایران که تخت جمشید را بنا نهاد.
ریشه: فارسی
کیارش
از شخصیتهای شاهنامه فردوسی، نام دومین پسر کیقباد پادشاه کیانی، مرکب از کی + آرش، آرش پادشاه
ریشه: فارسی
کیان
پادشاهان، سلاطین، دومین سلسله پادشاهی از دوره تاریخ افسانه ای ایران
کیوان
ستاره زحل، نام یکی از بزرگان دربار بهرام گور پادشاه ساسانی
ریشه: فارسی
م
مانی
اندیشمند
ریشه: فارسی
ماهان
منسوب به ماه، نام پسر کیخسرو، پسر اردشیر، پسر قباد، نام یکی از شهرهای استان کرمان
ریشه: فارسی
مِهرداد
دادهی مهر، آفریده شدهی مهر؛ نام چهار تن از شاهان اشکانی
ریشه: فارسی
مهرشاد
خورشاد، شادمهر، خورشید هدایت کننده
ریشه: فارسی
مَهیار
ماهیار، پهلوان ایرانی که نام او دو بار در گرشاسب نامه ی اسدی طوسی آمده
ریشه: فارسی
میثم
میثم از ریشه واژه اوستایی مَئیثن به معنای ماندن است و میثم یعنی آنکه میماند،
در فارسی میثم یعنی دوندهای که ردّ پایش به روشنی بر زمین بماند، کسی که با استواری گام بر میدارد.
در عربی پای و سپل شتر که محکم به زمین کوبیده شود؛ نام یکی از اصحاب امیرالمؤمنین علی(ع).
میلاد
زمان تولد؛ تولد؛ از پهلوانان ایران باستان
ریشه: عربی
ن
نامی
منسوب به نام، معروف، مشهور
ریشه: فارسی
نریمان
دلیر و پهلوان؛ دارای اندیشه بلند و مردانه، اسم پدر سام، جد رستم پهلوان شاهنامه فردوسی، به معنی پهلوان، دلیر
ریشه: فارسی
مژده، خبرخوش، بشارت
ریشه: فارسی
نیما
نام آور و نامور، در مازندرانی به معنی کمان است.
ریشه: فارسی
نویان
امیر سپاه، شاهزاده، لقب سلاطین و بزرگان ترک
ریشه: ترکی
و
وریا
قوی و درشت هیکل ، چکش آهنی بزرگ
ریشه: کردی
ونداد
خواهش، امید و آرزو – بشارت دهنده پیروزی
ریشه: فارسی
وحید
یگانه، یکتا، بی نظیر
ریشه: عربی
ه
هومن
خوبمنش، نیک اندیش” یا “دارنده روح خوب
ریشه: فارسی
هیراد
کسی که چهرهای خوشحال و شاد دارد.
ریشه: فارسی
هیرسا
پارسا
ریشه: فارسی
ی
یزدان
خداوند، ایزد، در مذاهب ثنوی، خدای خیر و نیکی، ایزد مقابلِ اهریمن است.
ریشه: فارسی
یاسین
نام سورهای در قرآن کریم
ریشه: عربی
یاشار
جاویدان، همیشه زنده، زندگی کننده
ریشه: ترکی
۱۰۰ اسم پسرانه خاص
منبع : ستاره
بیشتر بخوانید :