خلاصه داستان قسمت ۱۰۶ سریال ترکی بهار + عکس
در این مطلب از سایت جدولیاب خلاصه داستان قسمت ۱۰۶ سریال ترکی بهار را برایتان گذاشته ایم، امیدوارم خوشتون بیاد. با ما همراه باشید. سریال بهار توسط نسلیهان یشیلیورت کارگردانی شده است و آسنا بولبلوگلو نیز بهعنوان تهیهکننده این مجموعه شناخته میشود. این سریال در کشور ترکیه تولید شده است و روزهای فرد از شبکه ترکی جم تیوی به زبان فارسی پخش میشود. بهار، بیست سال پیش، از دانشکده پزشکی فارغ التحصیل شد، اما به جای اینکه حرفه پزشکی را دنبال کند، خانهدار شدن را انتخاب کرد. او با جراح موفق تیمور یاووز اوغلو ازدواج کرده و زندگی خود را وقف همسر و فرزندانش کرده است. اما ناگهان خانواده به ظاهر خوشحال یاووز اوغلو با بیماری بهار دچار مشکلاتی میشود. پزشک بهار، اورن، مصمم به نجات اوست و میگوید تنها راه حل، پیوند کبد است؛ اما تنها کبد سازگار خانواده، متعلق به تیمور است!
قسمت ۱۰۶ سریال ترکی بهار
بهار با مادرش حرف میزنه و میگه عمه لیلا حالش خوب نیست گل چیچک میگه چی؟ چشه؟ او میگه واست تعریف میکنم. زنی که تو بتن گیر کرده را میبرن واسه عکس برداری از بدنش و متوجه میشن که استخوان ران پاش از چند جا شکسته، تیمور به بهار میگه آمبولی چربی هم داره که نباید تکون بخوره اگه پخش بشه فورا میمیره. آراز به خونه میره که عمه اش با دیدن او جا میخوره و حسابی خوشحال میشه و در آغوشش میگیره سپس باهمدیگه گرم صحبت میشن سپس لیلا از هما میخواد که یه سلفی یادگاری بگیره از خودشون. تولگا برای چاعلا دسته گل فرستاده و بهش زنگ میزنه تا عذرخواهی کنه ازش به خاطر شب گذشته که چاعلا جواب نمیده. او بهش پیام میده که چاعلا خیلی معمولی جوابشو میده و خودشو کنترل میکنه تا سریع خام حرفاش نشه. دکتری از دوستان اورن رفته به دیدن بیماری که تو بتن گیر کرده و بعد از وارسی به تیمور و بهار میگه که حداقل ۲ روز طول میکشه تیمور میگه دو روز؟ زیاد نیست؟
بهار میره پیششون و بهشون میگه ببخشید تو کارتون دخالت میکنم ولی میخوام بدونم نمیشه گروهی انجام بدین که زودتر تموم بشه؟ او بهش میگه شما گفتین وضعیت حساسه نباید آمبولی حرکت کنه واسه همین نباید خیلی زیاد ضربه بزنیم واسه همین طول میکشه بهار میگه باشه پس من برم با بیمار حرف بزنم تا آرومش کنم. بعد از انجام کارها بهار میخواد بره مادرشو برداره و باهم برن خونه که اورن به بهار میگه منم میام بهار قبول میکنه و میگه من به خاطر خودت میگم که اونجا با تیمور گیس و گیس کشی نشه! نورا به گفته تیمور میره خونه بهار که لیلا با دیدنش شروع میکنه کل کل کردن و ازش حسابی کار میکشه. گل چیچک و بهار با اورن و تیمور به خونه میرن که لیلا با دیدن گل چیچک خوشحال میشه و اونو بغل میکنه سپس باهم گرم صحبت میشن….